اشتغال زنان خیانت به خانواده می باشد؟
به گزارش محیانیوز، با دکتر فروغ نیلچی زاده فعال در عرصه مشاوره خانواده و مادری در مورد جایگاه مادری در الگوی زن تراز انقلاب گفتگو کرده ایم.
اگر بخواهیم برای ترسیم الگوی زن تراز انقلاب اسلامی شاخصهایی که قابل سنجش باشند ترسیم کنیم، این شاخصها چگونه خواهند بود؟ شاخص مادری دارای چه جایگاهی در این الگو میباشد؟
بهترین منبع در بحث زن نگاه ولایی است. در نگاه ولایی، تصویر به قدری دقیق است که به طور مشخص شاخصها را به دست میدهد. یکی از شاخصهای مهم زن ولایی، این است که او نسبت به جهان اسلام و پیرامون خود فوقالعاده حساس است و برایش مهم است که با آگاهی پیش برود. اوایل انقلاب پشت جلد کتابها پیامهای پانزدهگانة حضرت امام خمینی (ره) در مورد خودسازی میآمد. یکی از پیامهای امام این بود که از اخبار جهان اسلام باخبر باشید. خود باخبر بودن یعنی زن معیار یا خبره. زن این طور صاحب بصیرت میشود و رهگیر است. سریال، مد و تجمل اولویت زندگیاش نیست. اولویت اولش نگاهش به دنیای اسلام است؛ اینکه به طور مشخص مسلمانها در کجا قوت گرفتهاند و کجا دچار ضعف شدهاند. اگر زن مدرن امروز نسبت به شاخص مد و مارک حساس است، زن شاخص انقلاب اسلامی نسبت به دنیای اسلام حساسیت دارد. یعنی اگر به یک زن شاخص اسلامی مطلبی را در رابطه با دنیای امروز بگویید، ایشان پیشینهای از دنیای اسلام و اطلاعاتش میدهد که در حقیقت خودش را در آینة جهان اسلام معرفی میکند.
نگاه زن تراز اسلامی چگونه است؟
پس مهمترین شاخص در دنیای اسلام خبره بودن است. زن تراز اسلامی نگاهش به این است که اگر در دنیا فعالیتهای جدی داشته باشیم، نباید نسبت به بقیه بیتفاوت باشیم. در صورتی که در دنیای امروز فردگرایی مهم است و اگر کسی خودش را جدی بگیرد، حساسیتش را در مورد خانواده، شهر و کشور خودش میگذارد. ملیگرایی نهایت رشد دنیای مدرن است و پانهایی مثل پانایرانیسم، پانترکیسم و پانعربیسم، فرد را دچار آسیب میکند. پارادوکسی که در دنیای امروز وجود دارد این است که زن را در موقعیت اجتماعیاش با مدرکش میسنجند، در صورتی که امروز مدرک، خالی از هویت است. زنان موفقمان در انقلاب اسلامی زنانی بودند که مدرکگرا نبودند، اما علمگرا و خبرگرا بودند. در عصر انفجار اطلاعات، زن شاخص از بین صدها خبر روی چند خبر مهم زوم میکند و این قدرت استنتاج و تحلیل او مهم است. در حقیقت، این ویژگی، شاخص دیگری را به ما نشان میدهد.
دومین ویژگی زن شاخص ایجاد حرکتهای مثبت در خانواده و جامعه است. اگر زنی بتواند این نقش را داشته باشد، به زن شاخص انقلاب نزدیک شده است. البته منظورم حرکت مثبتی است که نقشی کلیدی در معادلات تقویت حق داشته باشد و جریان باطل را کمرنگ کند. امام(ره) میفرمایند زنان رهبران نهضتاند. با این نگاه است که مقام معظم رهبری(دام عزه) میفرمایند جایی که زن باشد، به دنبال آن فرزند و همسر هم خواهد بود؛ اما جایی که مرد باشد، لزوماً زن و بچه نخواهد بود.
سومین شاخص زن تراز انقلاب اسلامی این است که مدام خودش را به عنوان یک فرد انقلابی، توانمند و کارآمد میکند. توانمندسازی مستمر در جهت تعالیبخشی به خود، خانواده و جامعه بسیار مهم است، به این دلیل که زن یک عنصر مفید است و آدم بیکار، تنبل، پرخواب، وقتگذران و اهل تفریح نیست. این جنس زن تراز انقلاب اسلامی است. ضرورتهاست که زندگیاش را تعریف میکند، زیرا هدفش تعالی است. در گذشته این حالت در فضای سنتی که با فضای دینی آمیخته است، دیده میشد، اما الان این فضا آسیبپذیر شده است. اگر از نگاه اشتغال ببینیم، یک خانم خانهدار وقت مردهاش را با دار قالیاش در ایوان خانه احیا میکرد. ممکن بود از خرج زندگیاش جا بماند، اما فرش را به مؤسسة خیریه میداد یا قالی را برای حرم امام حسین (ع) میفرستاد و در حقیقت ارزش افزوده در وقت و سرمایه ایجاد میکرد. روانشناسی اجتماعی مدرن معمولاً با این ساختار جور در نمیآید. پس یکی دیگر از ویژگیهای زن تراز این است که چون ولایتمحور است، گوشش به دهان ولی خداست. به همین دلیل در بین خار و خاشاک دنبال شجرة طوبی میرود.
بنابراین چنین زنی در هیاهو و تاریکی راه نورانی زندگیاش را گم نمیکند. به این دلیل، لزوماً با پیرامون خود شبیهسازی نمیکند. قاعدة سازگاریاش با سازشکاری کاملاً متفاوت میشود. زنهای دیگر سازشکار میشوند، اما این زن سازگاری است، چون هدفش تعالی و ولایتمداری است و در زندگیاش بُعد هجرت هم خود را نشان دهد. در کارنامة زنان تراز انقلاب اسلامی، زنهایی را داریم که برای حفظ اصالت و تعالی خود و خانواده مهاجرتهای دینی کردهاند و این شروع یک انقلاب درونی و حرکت جدی است. چیزی که این زن را در ابعاد فردیاش نشان میدهد این است که در بُعد مادرانهاش به قدری جدی میشود که مادری برای او شبیه جریان حضرت صدیقه (س) میشود.
آیا مادری را می توان یک ویژگی فطری برای زنان در نظر گرفت؟ روند تربیتی دختران در جامعه امروز تا چه حد متناسب با این ویژگی آنان است؟
ما دو نوع مادر داریم؛ مادر بیولوژیک و مادر هویتی. مادر بیولوژیک شخصی است که فرزند را به دنیا آورده و به تناسب روحیات و آموختههایش مادری میکند. اما مادر هویتی یک بچة پنجساله است که برای مادر بودن پرورش پیدا میکند و فرهنگ عناصر شخصیتی یک مادر در او بروز میکند؛ آن مادری که به طور فطری در بچهها وجود دارد و الان کمتر به آن توجه میشود. در عصر ما، دخترها برای مادر بودن پرورش پیدا نمیکنند، بلکه متأسفانه برای دکتر و مهندس بودن پرورش مییابند. این فرد در نقش دختری، هویت مادری را تمرین میکند و بعد از ازدواج هویت مادری او شکل میگیرد. هرچه فرد از پاکیهای خود مراقبت کند، قدرت مادری بیشتر میشود. عنصر مادری را با فداکاری میشناسند. اما فداکاری فقط به این معنی نیست که بچه سروسامان بگیرد، بلکه فداکاری برای این است که بچه در مسیر تعالی قرار بگیرد. آن وقت مادری را میبینید که یک فرزندش منافق و دیگری شهید میشود و نوع مواجه با این موضوع مادری را برای ما آشکار میکند. مادر حقیقی فداکاریاش برای تعالی اصل هویت خانواده است. با فرزندی که منافق است نرمتر و با پند و اندرز و دلسوزی برخورد میکند تا اصلاحش کند. وقتی ببیند اصلاحپذیر نیست، خودش اولین کسی است که او را معرفی میکند. او مادری است که مانع خرابکاری پارة تن خود علیه امت اسلامی میشود. این مادر مقام ویژهای دارد و همة تلاشش را کرده است، اما فرزندش مثل پسر نوح شده است. مادر جز این چارهای ندارد و رنجش چندین برابر است، اما مادری را در ویژگی خودش نشان داده است. این خاصیت مادر بودن همة هویت زن تراز انقلاب اسلامی است. مادری که ذوابعاد و ذوالفنون است. زنی یکبعدی، صرفاً علمی، اجتماعی یا خانهدار نیست. این زن دارای ابعاد متعددی است. بانویی که چندین وجه دارد و به تناسب ضرورتها رنگینکمان وجودیاش جلوه میکند. با این نگاه میتوان شاخصها را به طور جدی بیان کرد.
در مورد ویژگی و زمینههای تکوینی زنان و نسبت آن با ایفای نقش مادری نظرتان چیست؟ همانطور که میدانید عدهای از فمینیستها معتقدند ویژگیهای احساسی و عاطفی زن ساختة فرهنگ و اجتماع است و برخاسته از ویژگیهای تکوینی و ذاتی آنان نیست و مردسالاری در طول تاریخ زنها را این چنین بار آورده و به او نقش مادری و خانه داری را القاء نموده است. شما در مورد دیدگاه اسلام توضیح دهید. اینکه آیا زن به لحاظ ذاتی گرایش به مادری دارد؟ مادری نسبتی با ویژگیهای تکوینیاش دارد یا یک نسبت اجتماعی است و مرد هم اگر در فرهنگ خاصی رشد کند میتواند نقش مادری را ایفا کند؟
اگر تعریف مادری را بپذیریم، میفهمیم مادر، فداکار، تعالیگر و رشددهنده است. یعنی اصل مادر فداکاری است، اما هدفش تعالی است. این نوع مادری یک هویت برتر انسانی است و یک مرد هم میتواند به این هویت نزدیک شود، اما سختتر به آن دسترسی پیدا میکند. مرد در نمادهای خانوادگی نمیتواند خودش را آشکار کند، مگر اینکه ضرورت پیش بیاید؛ یعنی زمانی که مادری از دنیا میرود و پدر نقش مادر را بازی میکند. اما مرد معمولاً در حیطة اجتماعی این مهارت را دارد. مردان تعالیگر هویت، فداکاریشان را در بعد جهاد فی سبیل الله و اموالهم و انفسهم نشان میدهند. روحیة جهاد در زن همراه با عشق و علاقه به خانواده باعث میشود مادر از خواستههای شخصی یا نیازهای ضروری خود بگذرد، برای اینکه حیطة مراقبت، رشد، راحتی، آسایش و آرامش را فراهم کند. این ویژگی، خاص هویت فداکاری و تعالیگر یک هویت و شاخص انسانی است که در زنان قابلیت بهتری پیدا میکند و به این دلیل، با فرمول رحمت الهی هماهنگتر است.
نقاش تصویر میکشد، معمار بنای ماندگار میسازد و زن از بدو انعقاد نطفه تا وضع حمل مستقیماً در خلقت سهیم میشود. خداوند به دلیل ویژگیهای خاص زن، این نقش را به او میسپارد. زیستشناسان میگویند هورمونهای مادرانهای که در بدن زن ترشح میشود موجب میشود زن آمادة پذیرش فعالیت شود. به این دلیل است که خانمی که قبل از بچهدار شدن به اصطلاح خواب سنگینی داشت با کوچکترین حرکت و نفس فرزندش از خواب میپرد. برای اثبات به فمینیستها باید فردی را در یک مدل آزمایشگاهی به جنگل ببرید و به او هیچ آموزش خاصی ندهید. حتی در بین حیوانات هم ویژگی مادری جدی است. در انسان که حداقل در نگاه زیستشناسها نوع تکاملیافتة حیوان است این هویت جدیتر است.
نقش تکوینی زن در هویت مادرانهاش این است که زن اگر به مقام مادری نرسد، ناقص خواهد بود. ناقص بودن زن به درس نخواندن یا کار نکردن نیست، مهم این است که هویت مادرانه در او شکوفا شود. هویت مادرانه فراتر از هویت مادر بیولوژیک است. خداوند در زن قدرت و قابلیت قرار داده تا با ویژگیهای منحصر به فردش نقشآفرینی کند. اولین پرستارها در دورههای مختلف جنگی زنان هستند، زیرا وظیفهشان با ویژگیهای مادرانه همخوان است. یک مادر حاضر است از راحتی خودش بگذرد و از فرزند مریضش مراقبت کند. جسم، روح و روان زن در خدمت فرزندانی است که آنها را رشد میدهد. در غرب زن از دورة شکوفایی جنسیاش مورد توجه قرار میگیرد تا زمانی که خفتگی رخ میدهد و بعد از آن دیگر موجود ارزشمندی نیست، بلکه موجود بیکارهای است که باید خودش را مدیریت کند. اما در دنیای شرقی و دنیای اسلام این روند معکوس است، زیرا نقش مادری کلیدی است. یک خانم وقتی ازدواج میکند، اولین موقعیت را برای حضور جدی پیدا میکند. وقتی فرزند اول را به دنیا میآورد تا زمانی که به مرحلة مادربزرگی میرسد و جاذبههای زنانهاش به پایینترین حد ممکن میرسد، همه در برابر او متواضعاند، چون مادربزرگ همچنان مادری میکند.
مادری وقتی به دست میآید، به شکلهای مختلف خود را نشان میدهد. به این دلیل گاهی یک خانم در یک محله مادر کل محله میشود و به نوعی مأمن و پناهگاه همه است. این هویت مادرانه به زن خود ارزشمندی میدهد و سلامت روحی، روانی و عقلی زن را تأمین میکند. هویت مادری صرفاً به فرزندان خود فرد بر نمیگردد. هویت مادری از درون انسان، از سنین سه چهارسالگی به وجود میآید. بچه عروسک خود را با عشق در آغوش میگیرد و احساس میکند که آن عروسک فرزند اوست. این حسی است که به طور طبیعی از کودکی درون فرد هست، اما گاهی پنهان، دفن و گم میشود. وقتی زن در هویت مادرانة خود قرار میگیرد، زن بودنش به بالاترین حد شکوفایی میرسد و معنی میشود.
میدانیم که شرایط جامعه کنونی ما یک شرایط خاصی است. ضرورتهایی وجود دارد که حضور اجتماعی زن را میطلبد. مقام معظم رهبری هم به شدت به حضور اجتماعی و تحصیل زنان تأکید دارند و نقش زن را به کنج خانه نشستن، شستن و پختن محصور نمیدانند و معتقدند به اینکه زنها نیمی از استعداد و توانمندیهای جامعهاند و به پیشرفت و تمدنسازی کمک میکنند. از طرفی خانواده و نقشهای خانگی زن نیز به قوت و اهمیت خودش باقی است. حال مسئلهای که ناگزیر رخ میدهد تعارض نقش است. زن وقتی بیرون است داخل خانه نیست و بالعکس. آیا امکان مدیریت این قضیه وجود دارد؟ راهکارش چگونه است؟ تحلیل شما در این مورد چیست؟ چگونه میتوان نقش همسری، مادری و نقش اجتماعی زن را جمع کرد؟
بعد از دورة رنسانس، خطای بزرگی رخ میدهد. این خطا وارد ترمینولوژی ما هم میشود و آن این است که اشتغال زنان مساوی با نقش اجتماعی زن میشود. این مهمترین جفا در حق زن است. یعنی اگر دیکشنری زنها، مردها یا مسئولین جامعه، زن را اینطور معنی کند، بزرگترین جفا را در حق خانواده اتفاق افتاده است. نقش اجتماعی زن مساوی با اشتغال او نیست؛ یعنی اگر کارگر یا کارمند باشم، هر روز باید سر ساعت خاصی از خانه خارج شوم. اگر فرزندم مریض باشد، همسرم مشکلی داشته باشد، موقعیت جسمی یا روحیام اقتضا نکند، اصلاً مهم نیست، چون من بردة اقتصادیام و خانوادهام به دستاورد من نیاز دارد. من به عنوان یک اجیر اقتصادی باید سر ساعت خاصی از منزل خارج شوم و سر ساعتی برگردم. بنابراین غیبت از خانه به معنی اشتغال ضروری است و اگر یک خانم مدتی را به خاطر شرایط خود یا خانوادهاش مرخصی برود، ممکن است کارش را از دست بدهد. پس این زن باید مشکلاتش را پنهان کند و حتی دچار چالشهایی شود و آسیبهایی ببیند که ممکن است امکان جبرانش وجود نداشته باشد.
بنابراین باید در ابتدا نقش اجتماعی را تعریف کنیم. خطای بزرگی است که نقش اجتماعی با شغل یکی شده است. قطعاً زنان فعال، کارآمد و توانمند اصلاً نمیتوانند بیکار بنشینند.گاهی حتی خانمی در فضای خانگی هم در کدبانویی توانمند است و جوهرة وجودش با ویژگیای که امیر مؤمنان فرمودهاند شکل میگیرد که کار بهترین تفریح است؛ کاری که خلاق، مفید و مؤثر باشد. برای برطرف کردن تعارض نقش، تشخیص اولویت مهم است. البته به هوشمندی بالا نیز احتیاج داریم. وقتی فرزند نوجوان زن دچار آسیب، انزوا یا پرخاشگری میشود و مادر بعد از مشورت با مشاور متوجه میشود نبودش در خانه فرزند را دچار آسیب جدی کرده است، معضل مهمی شکل میگیرد. این زن اگر مادری را بفهمد، با خودش میجنگد و شغلش را کنار میگذارد و خود را ملزم به غیبت از خانه نمیکند. آدم بیکارهای نمیشود که رهاورد اقتصادی ندارد، بلکه اولویت را تشخیص میدهد. اما اگر نقش مادری نقش دوم باشد و به عنوان یک مادر نسبت به سلامت فرزندش حساس نباشد و با خود بگوید این دوران هم میگذرد، با مسائلی مواجه میشویم که به نوشته شدن کتابی با عنوان «زنان پرمشغله» از سوی یک خانم غربی منجر میشود.
این کتاب اینطور آغاز میشود که مادر، که نویسنده کتاب است، در آشپزخانه کارهایش را انجام میدهد و بچهها بزرگ شدهاند و با همدیگر از دوران تلخ مهدکودکشان حرف میزنند. مادر میگوید که در این هنگام انگار دنیا بر سر من خراب شد. من سر کار میرفتم تا امکانات بهتری برای فرزندانم فراهم کنم و حالا فرزندانم که بزرگ شدهاند و دیگر بچههای نقزن یا ساکت و آرامی نیستند، احساسات آسیبدیدة خود را بیرون میریزند، پس وای بر من! من با فرزندانم چه کار کردهام؟!
این حس عذاب وجدان ناشی از کم کاری در امر تربیت فرزند در همه مادران شاغل وجود دارد؟ اگر آری دلیل آن چیست؟
میخواهم در مورد حس عذاب وجدانی که مادرهای شاغل به طور دائم دارند حرف بزنم و سؤال را به گونهای دیگر بیان کنم که اگر نقش اجتماعی مساوی با اشتغال نیست، آیا بعضی از مشاغل باید در اختیار زنان قرار بگیرد یا نه؟ آیا زنان شاغل باید به خانه بروند و گاهی سرکار بیایند یا اینکه باید کامل سر کار باشند؟ تا وقتی الگوی اسلامی برای اشتغال زنان الگوی ما نباشد، شغل زن خیانتی به خانواده است. طبق یکی از الگوهای بینالمللی که در کشور ما هم سلامتش را نشان داده است، مادر به صورت شناور، اما تنظیمشده، میتواند چند روز در خانه باشد که شغل معلمی معمولاً قدرت این کار را به فرد میدهد. بحث دورکاری زنان متأسفانه در بسیاری از ادارات اصلاً جدی گرفته نمیشود و کاملاً وابسته به مسئولان ارشد است. مسئولان ارشد هم عموماً آقایان هستند. در بحث دورکاری در درجة اول اولویت با خانمهاست، به این دلیل که نقش همسری و مادری خود را جدی بگیرند. ما در الگوی کلان ملی نیاز به بازنگری داریم. زنها باید حداقل دو روز از ایام غیرتعطیل هفته را در خانه باشند. در واقع خانواده شرایط کار را تعریف کند، اما زنان شاغل هم باید داشته باشیم.
برخی افراد فکر میکنند که اگر این امکان را به زن بدهیم، فضای کاری دچار آسیب میشود. بنابراین باید مقداری جاهطلبیهای شغلی را مدیریت کنیم. اگر خانمی نیمهوقت کار میکند، طبیعی است که باید از نیمی از توانمندیهایش استفاده کند و نیمی از حقوق را بگیرد و نه به کارفرما آسیب بزند و نه به خانمی که کار میکند. اینها معادلات ریاضی قابل دسترسی است، اما جامعه هنوز فکر نکرده که به زیرساخت خانواده آسیب میزند. چرا امروز خانوادهها تبدیل به خانوادههای بیجمعیت یا کمجمعیت شدهاند؟ یک دلیلش آن شعار ناقص بود، اما دلیل دیگرش آن است که پروسة فرزندآوری به پروژه تبدیل شده است. بچه دیگر دغدغه نیست، در صورتی که در قدیم صدای بچه بود که آرامشبخش بود و در فضای سنتی کشور ما شعار خانواده این بود که باید در خانه همیشه صدای بچه بیاید. اکنون میزان افسردگی در بین زنان زیاد شده است. میزان تجملگرایی، اشرافیگری، میزان آسیب در روابط با جنس مخالف و پی هوسها رفتن زیاد شده است. یک دلیل جدی این است که فرد تمایل به فرزند و تربیتش ندارد. البته الآن هم خیلی از خانوادهها فرزند میآورند، اما به تربیتش نمیپردازند. تربیت مقولهای گمشده است. زنی که به تربیت خود بپردازد بین نقش اجتماعی و نقش مادریاش ارتباط خوبی برقرار میکند و همیشه شاخص اصلی نمودار زندگیاش نقش مادری میشود.
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدترین ها
خواندنی