تیلاسینها، جانوران کیسه دار گوشتخواری به اندازه دینگو بودند که قبل از اشغال انسان در استرالیا و گینه نو پرسه میزدند. آنها حدود ۳۰۰۰ سال پیش به تاسمانی محدود شدند؛ ورود استعمارگران اروپایی و شکلگیری مزارع، بیماریها و شکار به سرعت منجر به انقراض آنها شد. آخرین مورد شناخته شده از ببر تاسمانی در ۷ سپتامبر ۱۹۳۶ در باغ وحش بوماریس هوبارت درگذشت. به عنوان یک یادبود، ۷ سپتامبر به عنوان روز ملی گونههای در معرض تهدید نام گرفت.
تیلاسینها به طور قابل توجهی شبیه گرگها و سگها (یعنی سگ سانان) بودند. با این حال، به دلیل کمبود مواد موجود برای مطالعات میکروسکوپی، یافتن اینکه آیا مغز تیلاسین نیز شبیه گرگ است، بسیار دشوار است. در مطالعه جدید منتشر شده، از تصاویری با وضوح بالا از بخشهای مغز آماده شده برای میکروسکوپ از تیلاسینی که در باغ وحش برلین در سال ۱۸۸۰ مرده بود، استفاده شد.
متأسفانه اطلاعات بسیار کمی در مورد این نمونه در دسترس بود (مثلاً جنسیت و وزن بدن آن وجود نداشت). جزئیات احتمالاً در طول هر دو جنگ جهانی از دست رفته است. اما این نمونه ها توسط محققانی که ارتباط بیولوژیکی آنها را درک کرده بودند، ایمن نگه داشته شدند.
متولیان اولیه احتمالاً شامل دانشمندان آلمانی اسکار و سیسیل وگت میشدند که مجموعه نمونههای مغز خصوصی بزرگ آنها در سال 1914 در مؤسسه تحقیقات مغز قیصر ویلهلم گنجانده شد. وگت - که مغز لنین را نیز مطالعه کرد - مدیر مؤسس مؤسسه قبل از این زوج بود.
این موسسه بعداً به موسسه تحقیقات مغز ماکس پلانک تبدیل شد و در سال 1962 به فرانکفورت نقل مکان کرد. در آنجا، هاینز استفان، عصب شناس فقید، مواد تیلاسین را به جان نلسون از دانشگاه موناش در سال 1973 تحویل داد تا به استرالیا بازگردانده شود.
نمونه های اصلی در حال حاضر توسط مجموعه حیات وحش ملی استرالیا CSIRO در کانبرا نگهداری می شود.
بنابراین، پس از تجزیه و تحلیل نمونه ها چه چیزی کشف شد؟ به طور کلی، مغز تیلاسین به مغز بستگان کیسه دار گوشتخوار خود بیشتر از گرگ ها یا سگ های سگ دیگر شباهت دارد.
ناحیه مغزی معروف به قشر مغز، که مسئول برنامه ریزی اقدامات و حس کردن محیط است، بزرگتر از سایر داسوریدها است. نواحی مغزی که در پردازش بوها نقش دارند نیز نشان میدهند که رفتارهای جمعآوری و شکار در این گونه مهم است.
این یافته ها نشان می دهد که علیرغم شباهت بدن، ویژگی های مغز ارتباط تکاملی بین گونه ها را بهتر نشان می دهد.
این مقاله در ابتدا توسط رودریگو سوارز در دانشگاه کوئینزلند در The Conversation منتشر شد.