در شروع این سریال با توجه به انتخاب سوژه جذاب ورزش کشتی (ورزش اول ایرانیها) و پرداختن به یک کشتیگیر مخاطبان زیادی را به سمت خود کشید و به یکی از پرطرفدارترین مجموعههای شبکه نمایش خانگی تبدیل شد به گونهای که حتی در موتور جستجوی گوگل ایرانیها سریال یاغی در زمره یکی از کلمات پرجستجو قرار گرفت.
اما هر چه سریال بیشتر پخش شد با توجه به کشش قصه و تمهیدات دراماتیک آن افت بیشتری کرد و شاید حتی بتوان گفت این کشدار شدن بیخود و بی جهت داستان یک احساس سرخوردگی و مغبونی نزد مخاطبان به وجود آورد.
الان که سریال تمام شده است پرسش اولیه این است که با توجه به این سریال و انتخاب اسم یاغی، کدام یاغی؟ چرا از هیچ یاغی خبری نبود؟! اگر مقصود از یاغی جاوید گنجی با بازی علی شادمان است میشود پرسید چه یاغیگری کرد؟ از ابتدا تا آخر سریال یا گفت چشم آقاجون یا گریه کرد و در نهایت هم هیچ اقدام خاصی از او دیده نشد که تمرد، سرپیچی، پشت پا زدن به موقعیت یا ... در آن باشد.
در مورد شخصیت پردازی و فضای داستانی هم واقعا هیچ نکته قابل ارائهای نیست شاید بهترین شخصیتها همان اکبر مجلل و اسی قلک و دوستان جاوید است که تکلیفشان روشن است ولی ما بقی شخصیتها به جای اینکه خاکستری باشند و وجوهی از سیاهی و سپیدی داشته باشند بیشتر شخصیتهای بی هویت و بی موضعی هستند که در برابر هر آنچه برای آنها رخ می دهد فقط منفعت طلبی وجود دارد، حتی خود جاوید. مثلا وقتی میبیند که طلا و بهمن ، شیما (نیکی کریمی) را میکشند یک ذره به ادامه همکاری با آنها شک نمیکند و همان مسیر را ادامه میدهد.
بیشتر در یاغی آنچه به چشم میآید یک فضا سازی است از انسانهایی در سطح پایین جامعه که بیشتر از آنکه به دنبال سعادت و رهایی از وضعیت موجود باشند انگار به دنبال فرصت طلبی و رسیدن به پول و موقعیت هستند، حال از هر طریقی که شد.
معلوم است که سازندگان و نویسندگان سریال از اساس هیچ شناختی از فضای ورزش کشتی ندارند و به همین دلیل شخصیتها را تا این حد ساده و فقط به دنبال مقام و پول فرض کردهاند. ورزشکارانی که سالها ورزش سخت می کنند و برای به سر وزن رسیدن انواع سختیها را می کشند از خوردن یک قرص یا داروی ساده پرهیز می کنند که دوپینگی نشوند، مگر امکان دارد به مقوله قاچاق دارو و کوکائین به این راحتی تن دهند؟! در نهایت هم به چنین پیام غلطی برسند!
پیام سریال این شده است که با هر کس و ناکسی همراه شو (قاتل و قاچاقچی کوکائین) تا به تیم ملی برسی و به مسابقات جهانی بروی بعد با یک معذرت خواهی و اشتباه کردم قال قضیه را بکن و به عنوان قهرمان به محله تون برگرد! یا حتی در آخر قصه نمی بینیم که سرانجام آدم بدها به کجا رسید؟ فقط یک دیالوگ و اشاره به این که آنها هم دستگیر شدند! تا این حد بی اهمیت به سرانجام آدمها در یک سریالی که ادعاهای بزرگی دارد؟!
یک انسان مهم، الگو، تاثیرگذار و مثبت در تمام سریال وجود ندارد همه بد هستند حتی شخصیت آقا امید که سرمربی تیم کشتی هم میشود بسیار ساده و سطحی طراحی شده است.
نکته دیگر این سریال کشدار بودن صحنههای بدون کارکرد است مثلا خواهر جاوید را دزدیدهاند او ساعتها راه می رود و فکر میکند در خانه ، در خیابان ، در باشگاه و ... ولی اقدامی انجام نمیدهد فقط در حال فکر است و دست بر سرش میکشد و یا عاقبت زیر گریه زده و با خدا درد دل میکند.
واقعا با همین مصالح اگر یک تدوینگر متعهد پای میز مونتاژ می نشست حداکثر از این 20 قسمت سریال 10 قسمت آنرا حذف میکرد و یک سریال 10 قسمتی بهتر به مخاطب ارائه میکرد.
شاید مشکل از این است که در سیستم سریال سازی کشور ما همه چیز بر مدار زمان و تعداد قسمتها میچرخد و بر این اساس پول پرداخت میشود. طبیعتا امکان دارد سازندگان سریال به این لغزش بیافتند که از هر طریقی شده زمان سریال را بیشتر کنند.
در یک نگاه اجمالی سریال یاغی بسیار نا امید کنندهتر و بی مایهتر از آن است که بتوان درباره آن به تفصیل نوشت و بیشتر یک فرصت طلبی سازندگان آن بود که با استفاده از سوژه ای خاص و بازیگران جذاب 20 قسمت مخاطب را مقابل گیرنده نگه دارند ولی در نهایت به شکلی سطحی همه چیز را ختم به خیری کنند که هرگز اتفاق نیافتاده است.
به قول خودشان "سازندگان یاغی" واقعا مفت بری کردند.