در وصف مادرانی که از دوران کودکی تا بزرگسالی کودکان اوتیسم چه به آنها گذشته است فقط میتوان گفت متفاوت ترین سوگواری دنیاست؛ مادر در عزای فرزند زنده خود سوگواری میکند. کودک اوتیسمی زنده است و هرروز رشد و تغییر میکند اما مادر، روز به روز ناامیدتر میشود.
در چند ماه اول به دنبال علت اصلی بیماری و کاوش در یافتن بیماری در خود و همسر و سایر اعضای خانواده است و هرچه میگردد کمتر مییابد؛ ولی آرام آرام به این نتیجه میرسد که اتفاق افتاده و مثل همیشه عکس العمل بعد از وقوع حادثه مهمتر از خود حادثه ست
پس با گذشت زمان، مادر خود را پیدا میکند ومیفهمد که به یک برنامه ریزی درست و کامل نیاز دارد تا بتواند به هدف خود که کم شدن آثار بیماری ست برسد.
پس دسترسی یک تیم درمانی کاردان که شامل کاردرمان (ذهنی و جسمی) و گفتاردرمان و روانشناس و روانکاو و مددکار و پزشک متخصص مغزو اعصاب است با توجه به مشکلات جانبی شایدنیاز به دکتر گوش و حلق و بینی و ریه هم باشد.
خلاصه وار که مادر یک جفت کفش آهنی میپوشد و شروع میکند گفتار درمان نقش بسیار مهمی دارد چون اولین نشانه های فرشته های بال شکسته عدم رشد گفتار و نداشتن کلام است پس نیاز به یک برنامه گفتاری فشرده ومنضبط و مکرر داریم
درمرحله درمانی جسمی نیزیک برنامه هفتگی نرمش و ورزش و فعالیت بدنی برای بالابردن هماهنگی اندام وتمرکز و تکامل حرکات بدن و رشد عضلات و مفاصل می بایست انجام گیرد.
در مرحله درمانی ذهنی یک برنامه هفتگی برای یادگیری مفاهیم اولیه برای ارتباط و آموزش ابتدایی زندگی روزمره داریم از ساده ترین مفاهیم تا مطالب پیشرفته تر برای نجات از درخودماندگی کودک نیاز به گروه درمانی داریم.
مادر کودکان اوتیسمی، تمام این کارها را انجام میدهد اما باید حواسش به آزمایشهای سالیانه برای تاثیر داروها بر اندام داخلی و تب و تشنج و رشد هورمونی و رشد جسمی هم باشد.