بیش از یک هفته از حمله حماس به اسرائیل گذشته و هم سرزمینهای اشغالی و هم شبکههای اجتماعی، عرصه جنگ میان دو گفتمان رقیب بوده است؛ گفتمان «حامی صهیونیستها» و گفتمان «حامی آرمان فلسطین»
در میان درگیریهای نظری این دو گفتمان رقیب، در شبکههای اجتماعی یک سوال مهم زیاد به چشم میخورد؛ آیا هرگز در طول تاریخ در میان نوار ساحلی شرق مدیترانه، شمال دریای سرخ و غرب رود اردن، سرزمینی به نام فلسطین وجود داشته که مردم آن ادعای حفظ تمامیت ارضی آن را داشته باشند؟ برای پاسخ به این سوال باید به تاریخی بین سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۴۷رجوع کرد. هرچند قدمت نام فلسطین بیش از اینهاست.
نام فلسطین از دیرباز به عنوان یک اصطلاح عمومی برای یک منطقه مورد استفاده قرار میگرفت، اما این کاربرد به معنای وجود مرزهای دقیق نبود. به طور خاص مرز شرقی فلسطین سیال بود، اگرچه این مرز غالباً در طول تاریخ به شرق رود اردن ختم میشد، اما گاهی تا لبه صحرای عربستان هم امتداد مییافت. اما در درک معاصر، نام فلسطین به به منطقهای اطلاق میشود که از شرق به رود اردن، از شمال به لبنان، از غرب به دریای مدیترانه و از جنوب به خلیج عقبه میرسد.
کلمه فلسطین از «Philistia» گرفته شده است، نامی که نویسندگان یونانی به سرزمین فلسطینیان دادند. Philistia در قرن ۱۲ قبل از میلاد منطقه کوچکی در ساحل جنوبی، بین تلآویو - یافا و غزه امروزی بود. رومیان در قرن دوم پس از میلاد نام این سرزمین را به «Syria Palaestina» تغییر دادند و بخش جنوبی استان سوریه را هم به آن ضممیه کردند. در دوران اسلامی هم همچنان از این نام برای توصیف بخش جنوبی استان سوریه استفاده میشد. در تاریخ شکلگیری مرز برای فلسطین باید تاریخ معاصر این سرزمین را به دورانی بین ۱۹۱۷ تا ۱۹۴۷ و پس از آن تقسیم کرد.
فلسطین از جمله سرزمینهای عثمانی بود که در سال ۱۹۲۲ توسط جامعه ملل تحت اداره بریتانیا قرار گرفت. بعد از فروپاشی، همه سرزمینهای عثمانی در نهایت به کشورهای مستقل تبدیل شدند به جز فلسطین. فلسطین به همراه سوریه، لبنان و عراق در توافقنامه مشهور «سایکس-پیکو» بین فرانسه و بریتانیا تقسیم شد و فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا قرار گرفت.
جامعه ملل با قیمومیت بریتانیا بر منطقه فلسطین با این فرض موافقت کرد که بخشهای از کارافتاده امپراتوری عثمانی را تا زمانی که مردم آن منطقه بتوانند روی پای خودشان بایستند، اداره کند. اداره سرپرستی مدنی با موافقت جامعه ملل در سال ۱۹۲۳ و زیر نظر بریتانیا یک قرارداد رسمی شد. این شامل دو منطقه میشد؛ یکی غرب رود اردن یا فلسطین که مستقیماً توسط بریتانیا اداره میشد و دیگری در شرق رود اردن که فرااردن نام داشت و امروزه به عنوان اردن شناخته میشود. در این منطقه حکومتی شبه خودمختار توسط خاندان هاشمی اهل حجاز اداره میشد و تحتالحمایه بریتانیا بود، اما سرانجام در سال ۱۹۴۶ به استقلال رسید و به اردن کنونی تبدیل شد.
در پی فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول، نیروهای متحد سرزمینهای شام جنوبی شامل فلسطین را تحت قیمومیت بریتانیا قرار دادند. سال ۱۹۲۳ بریتانیای کبیر با استقلال حکومت خودمختار هاشمی بر شرق رود اردن که فرااردن نام داشت موافقت کرد و این منطقه در سال ۱۹۴۶ به طور کامل مستقل شد، اما بخشهای غربی رود اردن تا سال ۱۹۴۸ تحت قیمومیت بریتانیا باقی ماند
در تمام این مدت سرزمینهایی که امروز به عنوان سرزمینهای فلسطین شناخته میشود، تحت همین نام وجود داشته، اما سرنوشتی متفاوت از سرزمینهای مستقل شده از عثمانی پیدا کرده و دلیل آن سایه سنگین یک بیانیه بوده است. بریتانیا به عنوان کشوری که کنترل این منطقه را به مدت ۳۰ سال برعهده داشته، بلافاصله بعد از اعلام جنگ علیه امپراتوری عثمانی در نوامبر ۱۹۱۴ در کابینه خود بررسی آینده فلسطین را آغاز کرد.
سال ۱۹۱۷ کابینه بریتانیا در خلال جنگ جهانی اول بیانیهای تحت عنوان «بیانیه بالفور» را در مجلس تصویب کرد و طی آن وعده ایجاد یک «خانه ملی برای مردم یهود» در فلسطین را دارد. در آن زمان فلسطین همچنان جزو قلمرو امپراتوری عثمانی بود. بعد از آغاز دوران قیمومیت بریتانیا بر فلسطین، پیامدهای درازمدت بیانیه بالفور نمایان شد. بیانیه بالفور یکی از علل اساسی منازعه فلسطین-اسرائیل شد که به عنوان دشوارترین و حلنشدنیترین منازعهٔ جهان از آن یاد میکنند.
در دوران قیمومیت بریتانیا بر فلسطین، واحد پولی این سرزمین، «پوند فلسطین» نام داشت که در واقع توسط بریتانیا جایگزین واحد پولی مصری شده بود. سال ۲۰۰۵ عماد لابد پژوهشی با عنوان «اهمیت و هشدارهای ایجاد یک واحد پولی ملی در فلسطین» نوشته و در آن توضیح داده که ارزش پوند فلسطین تا سال ۱۹۴۸ و پایان قیمومیت بریتانیا، ارتباط مستقیم با ارزش پوند استرلینگ بریتانیا داشته است.
بعد از آن با حکومت اردن بر کرانه باختری، واحد پولی این منطقه به دینار اردن و منطقه نوار غزه تحت حکوکت مصر به پوند مصر وابسته شد سال ۱۹۶۷ اسرائیل نوار غزه و کرانه باختری را اشغال کرد و از آن زمان واحد پولی فلسطین، «شکل» اسرائیل است. در حال حاضر شکل اسرائیل پول رایج در بین مردم غزه است، اما دلار واحد پولی مورد اعتماد مردم است و مردم پولشان را به شکل دلار نگه میدارند.
به این ترتیب فلسطین اگرچه سرزمینی مستقل نبود، اما مرزهای آن مشخص بود و حتی تحت قیمومیت بریتانیا، واحد پولی مستقلی داشت و قرار بود به محض اینکه به گفته جامعه ملل، توانایی اداره امور خودش را پیدا کرد، به یک واحد مستقل بینالمللی تبدیل شود، اما سرنوشت آن به دست بریتانیا تغییر کرد. جامعه ملل قبل از مستقل شدن فلسطین از قیمومیت بریتانیا منحل شد و سال ۱۹۴۷، بریتانیا مشکل فلسطین را به سازمان ملل واگذار کرد.
پس از بررسی گزینههای جایگزین، سازمان ملل در قطعنامه ۱۸۱ سال ۱۹۴۷ پیشنهاد خاتمه قیمومت و تقسیم فلسطین به دو کشور مستقل، یکی عرب فلسطینی و دیگری یهودی، با بینالمللی شدن بیتالمقدس را ارائه کرد. تصویب این طرح در مجمع عمومی سازمان ملل متحد موافقت سران اسرائیل را در پی داشت، اما فلسطینیان و دولتهای عرب منطقه آن را رد کردند. به این ترتیب اسرائیل اعلام استقلال کرد و جنگ ۱۹۴۸ بین کشورهای عربی همسایه و اسرائیل درگرفت.
در نتیجه این جنگ، اسرائیل ۷۷ درصد از خاک فلسطین، از جمله بخش بزرگی از بیتالمقدس را اشغال کرد و بیش از نیمی از جمعیت عرب فلسطین فرار کردند یا اخراج شدند. سازمان ملل متحد از ژانویه ۱۹۴۹ برای اعلام آتشبس و ترک مخاصمه بین اعراب و اسرائیل وارد میدان شد و کشورهای عرب را وادار به امضای قرارداد ترک مخاصمه با اسرائیل کرد.
امضای این قراردادها هر چند متضمّن شناسایى اسرائیل از طرف کشورهای امضا کننده نبود اما موقعیت اسرائیل را تثبیت کرد و زمینه پذیرفته شدن این دولت در سازمان ملل را در تاریخ یازدهم می ۱۹۴۹ و شناسایى آن از طرف اکثریت اعضای این سازمان را فراهم ساخت.
جنگ ۱۹۴۸ سبب شد هنگام پذیرفته شدن عضویت اسرائیل در سازمان ملل، این رژیم به جای ۵۷ درصد پیشبینی شده در طرح سازمان، بیش از ۷۷ درصد اراضی فلسطین را در تصرف خود داشته باشد.
در پایان جنگ ۱۹۶۷، موسوم به جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، اسرائیل به یک پیروزی قاطع دست پیدا کرد و مناطق نوار غزه و کرانه باختری را به انضمام بیتالمقدس شرقی اشغال کرد. جنگ دومین مهاجرت عظیم فلسطینیها را به دنبال داشت و حدود نیم میلیون نفر از مناطق اشغال شده مهاجرت کردند.
در پی این اشغالگری، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۲۴۲ را صادر کرد که به موجب آن از همه دولتهای درگیر خواسته شد از ادعاهای خود نسبت به سرزمین و حق حاکمیت یکدیگر صرفنظر کنند و مرزها را به رسمیت بشناسند و اسرائیل از سرزمینهای اشغال شده طی این جنگ عقبنشینی کند، اما اسرائیل به مفاد این قطعنامه تن نداد.
خصومتهای سال ۱۹۷۳ موسوم به «یوم کیپور» با قطعنامه ۳۳۸ شورای امنیت به پایان رسید که به موجب آن خواستار مذاکرات صلح بین طرفهای ذینفع شد. ۲۲ نوامبر ۱۹۷۴ قطعنامه شماره ۳۲۳۶ مجمع عمومی سازمان ملل حق تعیین سرنوشت، استقلال و حاکمیت در فلسطین را برای فلسطینیان به رسمیت شمرد و سازمان آزادیبخش فلسطین بهعنوان تنها نماینده مردم آن کشور انتخاب شد، اما فلسطین به عنوان یک عضو دائم در سازمان ملل شناسایی نشد بلکه به عنوان عضو «ناظر غیر دولت» مجمع عمومی سازمان ملل متحد انتخاب کرد. این وضعیت تا نوامبر ۲۰۱۴ ادامه داشت. در سال ۲۰۱۴ سازمان ملل یک بار دیگر وضعیت فلسطین را در مجمع عمومی به رای گذاشت و در نهایت تشکیلات خودگردان فلسطین را به عنوان «دولت ناظر غیر عضو» تثبیت کرد.