چندی قبل زن جوانی در تماس با پلیس از سرقت خانهاش خبر داد و گفت: چندی قبل با یک شرکت خدماتی تماس گرفتم و درخواست نظافتچی خانه کردم آنها دختر جوانی به نام میترا را به من معرفی کردند. قرار شد او دو روز در هفته برای نظافت به خانهام بیاید. بعد از مدتی من به او اعتماد کردم تا اینکه امروز در حالی که میترا داخل خانه بود، برای خرید از خانه خارج شدم. اما وقتی برگشتم از او خبری نبود و در کمال ناباوری متوجه شدم سکهها، طلاها و دلارهایم را به سرقت برده است.
با شکایت زن جوان، تیمی از کارآگاهان پلیس وارد عمل شده و در نخستین گام به سراغ شرکتی رفتند که دختر جوان را به عنوان خدمتکار به شاکی معرفی کرده بود. مدیر شرکت مدعی بود که طبق قوانین شرکت عمل کرده و کارت شناسایی زن جوان نیز در اختیار آنهاست. اما زمانی که کارت شناسایی مورد بررسی قرار گرفت، مشخص شد جعلی بوده و فقط عکس زن جوان متعلق به او است.
تحقیقات پلیسی در این رابطه ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان با شکایتی مشابه مواجه شدند. در این سرقت نیز زن خدمتکار پس از جلب اعتماد صاحب کارش، در نبود او اقدام به سرقت کرده بود. کارت شناسایی زن خدمتکار نیز جعلی و ساختگی بود. اما این پایان سناریوی سرقتهای زن خدمتکار نبود و کارآگاهان مدتی بعد با شکایت سوم با همان شیوه و شگرد مواجه شدند که شواهد نشان میداد، این سرقت نیز از سوی زنی با نام مستعار میترا صورت گرفته است.
کارآگاهان پلیس در بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقتها به تصاویری از متهم رسیدند. در یکی از صحنههای سرقت، سارق سوار بر خودرو پژو ۴۰۵ شده و آنجا را ترک کرده بود. با استعلام شماره پلاک خودرو، مالک آن شناسایی شد، اما مرد جوان مدعی شد راننده خودرو اینترنتی است و فقط چندبار میترا را به عنوان مسافر سوار کرده و به مقصد رسانده و از ماجرای سرقت او بیخبر است.
با اطلاعاتی که راننده در اختیار تیم تحقیق قرار داد، معلوم شد زن جوان در یک پانسیون زندگی میکند؛ بنابراین کارآگاهان وارد عمل شده و زن سارق را بازداشت کردند. میترا در تحقیقات ابتدایی به سرقتهای سریالی از خانههای پایتخت با کمک دو مرد و یک زن با این شیوه و شگرد اعتراف کرد. تحقیقات برای دستگیری همدستان او و شناسایی جرایم احتمالیاش ادامه دارد.
چه شد که تصمیم به سرقت به این شیوه گرفتی؟
سن و سالی نداشتم که با یکی از اقوام ازدواج کردم، اما به خاطر اختلافاتی که داشتیم بعد از چهار سال جدا شدم. بعد از جدایی تصمیم گرفتم به تهران بیایم و در اینجا کار کنم. به عنوان نظافتچی مشغول به کار شدم، اما مشکل اینجا بود که صاحب کارهایم خیلی مرا اذیت میکردند. من ۱۹ سال بیشتر نداشتم، اما آنها از من خیلی کار میکشیدند و دستمزد کمی میدادند؛ و
تو هم تصمیم به سرقت گرفتی؟
با دختری در پارک دوست شدم. زمانی که فهمید از کارم راضی نیستم، گفت بهتر است با مدارک جعلی در شرکتهای خدماتی استخدام شوی و بعد از جلب اعتماد شرکت و همچنین صاحبخانه، نقشه سرقت را اجرا کنی. بعد از آن من با کمک او سفارش کارت جعلی میدادم و در شرکتهای مختلف خدماتی مشغول به کار میشدم.
کارتهای جعلی را از کجا میآوردی؟
یک صفحه در اینستاگرام بود که مربوط به جعل مدارک بود. به آنها سفارش میدادم و در ازای دومیلیون و پانصد هزار تومان، کارت ملی را برایم جعل کرده و میفرستادند.
بعد از سرقتها کجا میرفتی؟
به شهرمان برمی گشتم. اموال سرقتی را هم به مرد جوانی که دلال و مالخر بود میدادم تا برایم بفروشد.