اگر مرتضی توانسته 12سال دوری را تاب بیاورد، در انگلیس درس بخواند، کار کند و بماند، همهاش به دلیل ارتباط مداوم با خانواده بوده است. به اینکه هروقت اراده کرده، هرموقع از شبانهروز، با لمس یک دکمه روی صفحه موبایل، مادر و پدرش را مقابل خود دیده. اما حالا و با محدودیتهای دیگر، همین ارتباط دورادور هم شده یکی از دغدغههای مرتضی، فهیمه، مریم، پرنگ، نیما و همه مهاجران پیر و جوان ایرانی.
مادر و پدر مرتضی بازنشستهاند و اغلب در چهاردیواری خانه؛ «هر زمانی از روز میتوانستم با آنها تماس بگیرم. بعد از قطع شدن ارتباطمان از طریق واتساپ، با ایمیل با پدرم در تماس هستم. گاهی هم تلفنی صحبت میکنم، خیلی کوتاه. پدر و مادرم مسناند، برایشان سخت است با ویپیان کار کنند. برای همین در 10روز گذشته کمتر از حالشان با خبر بودم.»
اینترنت مثل هواست. میتواند جغرافیای فاصله را نادیده بگیرد. فرسنگها راه را در چشمبرهم زدنی طی کند و دوری را به نزدیکی، نزدیکتر کند. اما خیلی از مادر و پدرها تکنولوژیهراسی یا تکنوفوبیا دارند. این روزها و بعد از حوادث اخیر، کار با گوشیهای هوشمند سختتر شده و استفاده از فیلترشکن هم برایشان قوز بالایقوز شده است. «پدر و مادرهای ما که کارشناس تکنولوژی نیستند. این پیچیدگیها واقعا اذیتشان میکند.» فهیمه ساکن کاناداست و از نگرانیهایش برای اطلاع از سلامت و گذران زندگی مادر و پدرش میگوید. «نه اینکه پدر و مادرها به ما نیازمند باشند. اما چون همیشه این راه ارتباطی وجود داشت، آنها عادت کرده بودند هر مشکل و سوالی که برایشان بهوجود میآمد، با تماس از ما میپرسیدند.»
رشد 3هزاردرصدی تقاضا برای فیلترشکن
پاییز نارس تهران هنوز بوی نا میدهد. صلات ظهر جمعه است و خیابانهای منتهی به انقلاب، برای نماز جمعه سنگربندی شده. انبوه ماشینها به خیابان جمهوری سرریز میشوند و صدای بوقهای گاهبهگاه و پیدرپی، خیال پرندههای آزاد را مشوش میکند. تقاطع خیابان جمهوری و پلحافظ قیامت است. قیامت عابران، دستفروشها، آبمیوهفروشها و موتورهایی که شانه به شانه هم زیر پل صف کشیدهاند. علاءالدین اما خلوت است. خلوتتر از روزهای معمول، نه به خیال اینکه جمعه است، که بازار راکد است. که کسی حال و حوصله یکماه پیش را ندارد. دیگر بهانه خرید نکردن مردم فقط جیب خالی نیست، دلمردگی است، دلمردگیای که به قول آن شاعر شهیر، «نه در خیال، که رویاروی میبینم/ میبینیم.»
مقابل پاساژ کهنه، همان که کابوس پلاسکوی چهارراه استانبول تهران و متروپل خیابان امیری آبادان است، دستفروشها بساط کردهاند. گلس و قاب موبایل میفروشند. رنگ و وارنگ. اما فیلترشکن ندارند. «ما سررشته نداریم. برو مغازه علی. ته پاساژ است. هرکس سراغ ویپیان بگیرد نشانی علی را میدهم. اگر هنوز بفروشد. تا دیروز که داشت.»
جلوی یکی از مغازهها مرد جوانی روی چهارپایه نشسته است و تخمه میشکند. روی سردر مغازه نوشته که خدمات نرمافزاری هم ارائه میدهند. پوست تخمهها را میریزد توی جیب. «پوریا امروز نیست. پوریا نرمافزارکارمان است.» کمی آنسوتر یکی سیگاری میگیراند و دودش را هل میدهد سمت ما.
همانی که روی چهارپایه نشسته، یله و بیخیال رد دود سیگار را میگیرد. «پوریا نمیفروشد. میگوید غیرقانونی است. برایمان دردسر میشود. باور کنید اگر ویپیان داشتیم روزی 100میلیون هم میتوانستیم کار کنیم. هر روز مثل من بیایی بنشینی اینجا، میبینی روزی 100 نفر میآیند دنبال فیلترشکن. همه را هم که میزنند. امروز بخری، دو روز دیگر کار نمیکند. خودت الان با چی به اینترنت وصل میشوی؟»
واقعا روزی 100نفر میآیند دنبال فیلترشکن؟
«اینکه گفتم 100میلیون فروش دارد و روزی 100نفر میآیند که اغراق بود. اما حداقل روزی 40نفر فقط از ما سراغ فیلترشکن را میگیرند. اگر هر ویپیان 50هزار تومان هم سود داشته باشد، میشود دومیلیون تومان در روز، 60میلیون تومان در ماه. 60میلیون فقط از فروش ویپیان مگر کم است؟ درحالیکه قبلا اصلا این خرید و فروش نبود. همه یا از گوگلپلی دانلود میکردند یا اپاستور. شما مگر پول ویپیان میدادی؟»
قیمت فیلترشکنها متفاوت است، نقل قولها هم. یکی میگوید: «قیمت از80هزار تومان شروع میشود به بالا. کارتیهایی که سرعتشان خوب باشد، زیر 300-200هزار تومان نیست.» یکی دیگر اما خریدار است: «برای پنج نفر از بچههای شرکت فیلترشکن خریدم. یکماهه، 30هزار تومان درحالیکه قبلا قیمت یکسالهاش 180هزار تومان بود. سود خیلی خوبی دارد و نونشان حسابی در روغن است.» فروشنده دیگری اما از قیمت 100 تا 200هزار تومان خبر میدهد.
روی یکی از مغازهها کاغذی چسباندهاند که با فونت بزرگ رویش نوشته: «ویپیان نمیفروشیم. سوال نپرسید.» بهقول یکی از فروشندهها، بازار خلوت و خراب است. همه ناراحت و ناراضی؛ یکی میگوید: «وقتی اینترنت قطع شود، دیگر روی هیچ چیزی نمیشود حساب کرد. مشکل این روزهای ما فروش پایین است. شاید روزی باشد که حتی یک دشت هم نکرده باشیم. اما مثل بقیه تحصن هم نمیکنیم. وقتی مغازه روزی سه، چهارمیلیون تومان هزینه داشته باشد، مگر میشود تعطیل کرد و رفت بست نشست؟»
«تضمینی؟ خیالم راحت؟» این را خریداری به فروشنده یکی از مغازههای نقلی پاساژ میگوید. میشود فهمید او هم آمده پی فیلترشکن آمده. مشتری که میرود، فروشنده به حرف میآید: «بازار قفل شده، وضعیت همینی است که میبینید. تنها فروشمان از همین فیلترشکن است. ما که تک و توک میفروشیم. اما به نسبت قبل باز هم فروشمان خیلی بیشتر شده است. اما سر ماجرا جای دیگری است. بعضیها این روزها حسابی کبکشان خروس میخواند و خوب کاسبی میکنند.»
اغلب فروشندهها اما ناراضی و بیحوصلهاند؛ «کسانیکه در قسمت نرمافزار کار میکنند این روزها به نسبت تعمیرات سختافزار یا فروش تلفن همراه، وضعیت بهتری دارند. خرید و فروش هم تا حدی راکد شده است. چون برای خیلی از کارهایمان به اینترنت نیاز داریم. تا ساعت چهار یکجوری میشود کار کرد. اما چهار بهبعد مشکل جدی داریم. رسما کار تعطیل میشود.» یکی دیگر میگوید: «ارتباطاتمان با دفاتر مرکزی و استعلام لیست قیمتها، موجودی، اطلاعیهها که همه در واتساپ بود، مختل شده است. خدمات نرمافزاری نمیتوانیم ارائه دهیم و برای ساختن آیدی کارت هم باید اول به ویپیان متصل شویم. همین وصل شدن هم که خودش مکافات دارد. از آن طرف فروش فیلترشکن را برای ما قدغن کردهاند. اما خیلیها به دنبالش میآیند. الان از اپاستور حتی یک اپلیکیشن ساده هم نمیشود گرفت. گوشیهای آیفون شده یک اسباببازی! هیچ چیزی نمیشود روی آن نصب کرد. خدا برکت بدهد به سیبچه و سیباپ، سهماه اکانتشان 600هزار تومان است. دلالی خودشان رونق گرفته است. طرح صیانت همین است دیگر. شاخ و دم که قرار نیست داشته باشد.»
پسر جوان مغازه کناری میگوید: «قبلا سالی یکبار هم کسی سراغ فیلترشکن نمیگرفت. اما حالا نصف مشتریهای پاساژ فقط برای فیلترشکن میآیند. قیمتهای فیلترشکنها هم به نسبت قبل خیلی بیشتر شده است.
جو بازار اما تا حدی هم امنیتی است. بعضی تمایلی به حرف زدن ندارند: «خانم برو بساطت را جای دیگری پهن کن. از ما نمیتوانی چیزی بیرون بکشی!» فروشنده یکی دیگر از مغازههای ارائهدهنده خدمات نرمافزار، بعد از اینکه مشتریاش را رد میکند، میگوید: «همه چیز خوب است! دنبال چه میگردی خانم؟ هیچ مشکلی نیست. بهتر که اینترنت قطع شده، کمتر از جنگ و خبر و تویسر همدیگر زدن با خبر میشویم.»
گزارشهای جهانی هم چندین برابر شدن استفاده از فیلترشکن در ایران در روزهای اخیر را تایید میکنند. روز گذشته سایت خبری آکسیوس در گزارشی به نقل از سایمون میلیانو، سرپرست تحقیقات Top10VPN.com نوشت که تقاضای روزانه برای خدمات شبکه خصوصی مجازی (VPN) در ایران بیش از سههزاردرصد نسبت به قبل از اعتراضات افزایشیافته است.
بازار سوتوکور مجازی
همهگیری کرونا، علاوه بر مشکلاتی که ایجاد کرد و داغهای بیشماری در دل خیلیها بهجا گذاشت، طرحی نو در ارائه خدمات در بستر فضای مجازی هم ریخت. در دوسال گذشته خیلیها جرأت راهاندازی کسبوکار در فضای مجازی را پیدا کردند و هر روز که گذشت، شمار کسبوکارهایخرد در بستر اینستاگرام بیشتر شد.
شیدا مدیر، یکی از سالنهای زیبایی در تهران است. اما تمام تبلیغاتش در اینستاگرام انجام میشود یا باید گفت انجام میشد. «صفحه اینستاگرام سالنم با 70 هزار دنبالکننده 10روز است که غیرفعال شده است. من که خودم وقت ندارم، ادمینم هم میگوید به اینستاگرام وصل نمیشود. من چون قدیمی کارم مشتریهای ثابتم را دارم. اما بدون اینستاگرام یک مشتری جدید هم اضافه نمیشود. اینجوری که نمیشود ادامه داد. 10روز دیگر هم صبرمیکنم. اگر درست شد که شد، اگر نه باید یک فکر جدی دیگری برای تبلیغات کنم.»
کسبوکارهایی که در کنار صفحه اینستاگرام، سایت فروش کالا و خدمات هم راهاندازی کردهاند، این روزها وضعیت بهتری دارند. با یک استوری یا پستثابت تمام مشتریها را ارجاع میدهند به سایت و تا حدی کارشان راه میافتد. اما کسانی که تازه شروع بهکار کرده یا چنین دوراندیشیای نکرده بودند، این روزها چیزی کاسب نمیشوند. بهاره فروشنده لباس است. نه فروشگاهی دارد، نه سایتی: «عمده خرید میکردم، در اینستاگرام میفروختم. خرجم از همین راه در میآمد. اما توی این مدت اگر بگویم فروشم صفر شده، دروغ نگفتهام. نه خودم وصل میشوم، نه مشتریها. دست به دعایم تا زودتر وضعیت درست شود. راست است که میخواهند برای همیشه اینستاگرام را فیلتر کنند؟»
این مشکلات اما فقط به فروشندگان و خریداران بسترهای دیجیتال محدود نمیشود. این روزها پزشک، روانپزشک، معلم و همه و همه با مشکلات زیادی دست و پنجه نرممیکنند. مینا از روانپزشکش میگوید که در شهر دیگری است و در تمام ششماه گذشته ازطریق تماس تصویری با او در ارتباط بوده و حالا همین قطع ارتباط هم به اضطراب فراگیرش دامن زده است.
علیرضا پاد، مدرس موسیقی و آهنگساز هم که اغلب هنرجوهایش در خارج از کشور هستند و میگوید این روزها برگزاری کلاسها دیگر توجیهی ندارد: «درآمدزایی ما اغلب ازطریق هنرجوهای خارج از کشور است. هزینه هنرجوی خارج از کشور حدودا 20یورو است. یعنی جلسهای 600هزار تومان. اگر 10هنرجو داشته باشیم در هفته شش، هفتمیلیون درآمد خواهیم داشت. علاوه برآن مشکلاتی است که در ضبط قطعات داریم. گاهی آرتیستهای شهرها یا کشورهای دیگر میخواهند قطعهای را برایشان ضبط کنیم و عملا این امکان هم فعلا مهیا نیست.»
اشتغال 9میلیون نفر در اینستاگرام
گرچه به نظر میرسد دولت در مسدود کردن برخی شبکههای اجتماعی ازجمله اینستاگرام مصمم است و حتی پیش از اعتراضات روزهای گذشته حرف و حدیثها در مورد صیانت خاموش بهشدت قوت گرفته بود، اما نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) از اقبال مردم از شبکههای اجتماعی خارجی حکایت دارد. شهریور 1400 ایسپا اعلام کرد: «واتساپ از رسانههای اجتماعی پرطرفداری است که فقط 1/3درصد از کسانی که حداقل از یک رسانه اجتماعی استفاده میکنند، گفتهاند از آن اصلا استفاده نمیکنند. اما 8/44درصد در طول روز بهطور مستمر از آن استفاده میکنند. 6/40درصد روزی یک یا چندبار، 2/9درصد هفتهای یک یا چندبار و 23/2درصد ماهی یک یا چندبار از واتساپ استفاده میکنند.
بعد از واتساپ، اینستاگرام رسانه محبوب ایرانیان است و آنطور که اینبار مرکز پژوهشی بتا خبر داد، درآمد 9میلیون نفر از اینستاگرام تامین میشود و در ادامه گفته که پوشاک، آرایشی و بهداشتی، مشاوره و خدمات بیشترین مشاغل حاضر در اینستاگرام هستند.
ایسپا همچنین در ادامه گزارش خود از محبوبیت پایین پیامرسانهای داخلی هم خبر داده است. «78درصد کاربران رسانههای اجتماعی از روبیکا استفاده نمیکنند. فقط 71درصد در طول روز بهطور مستمر، 8/6درصد روزی یک یا چندبار، 6/7درصد هفتهای یک یا چندبار و 9/5درصد ماهی یک یا چندبار از آن استفاده میکنند. سروش یکی دیگر از رسانههای اجتماعی داخلی است که 1/88درصد کاربران رسانههای اجتماعی از آن استفاده نمیکنند و فقط 8/0درصد شهروندان در طول روز بهطور مستمر به آن سر میزنند. 8/3درصد روزی یک یا چندبار، 7/3درصد هفتهای یک یا چندبار و 5/3درصد ماهی یک یا چندبار وارد سروش میشوند.»
پیگیر آزادی بازداشتیهایمان هستیم
ابراهیم رئیسی در زمان انتخابات ریاستجمهوری، همان وقتی که بازار وعده و وعیدهای نمایندگان داغ بود، از فالوئرهای دومیلیونیاش در اینستاگرام رونمایی کرد و گفت: «اینستاگرام زمینه کسبوکار مردم است و ابزار کار مردم نباید مختل شود.» گفته بود، ایجاد اختلال در اینستاگرام «تهمت بدخواهان» است، اما فراموشی، زود از راه رسید.
تکلیف عیسی زارعپور، وزیر ارتباطات هم که روشن بود. از همان روز اول تعارف را کنار گذاشت و گفت نه فرصت حضور در شبکههای اجتماعی را دارد، نه وقت جواب دادن به تلفن را؛ اگر کاری داشتیم به او پیامک بزنیم. حالا 10روزی است که خیلی از مردم هم مثل وزیر ارتباطات، به یاد سالیان دور به پیامک رجعت کردهاند.
یکی، دو روز پیش هم او به عکس یک روزنامه هممیهن در هفتمهرماه با عنوان «خندیدن و بستن» اشاره کرد. تیتر و عکسی که گرچه وزیر ارتباطات از آن به عنوان یک شیطنت رسانهای یاد کرد، اما وادار به واکنشش کرد: «این محدودیتها توسط مراجع ذیصلاح امنیتی به ما ابلاغ شده و برداشتن آنها هم به تشخیص همان مراجع است.»
حالا نه وزیر ارتباطات ماجرا را گردن میگیرد، نه مراجع ذیصلاح حالی از مردم میپرسند. این روزها فقط نهادها و ارگانهای مردمی و صنفی هرکدام به سهم خود پیگیر وضعیت موجودند. دنبال ایجاد یک «زندگی نرمال» برای مردم، برای کسبوکارها، برای جوانهایی که هر لحظه ممکن است تمام زندگیشان را در یک چمدان خلاصه کنند و راهی دیار غربت شوند. سازمان نظام صنفی رایانهای (نصر) بهعنوان بزرگترین تشکل مردمنهاد در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات هم به نفع مردم و کسبوکارها بیانیه داده و خواستار تمام شدن این روزهای بلاتکلیف شده است.
حسین اسلامی، رئیس هیاتمدیره نصر تهران در این باره به هممیهنمیگوید: «موضع ما در مورد فیلترینگ شفاف است. چنانچه در بیانیه اخیر سازمان هم به آن اشاره کردیم. خواسته صریح ما بازگشت به وضعیت طبیعی است. منظور از وضعیت طبیعی هم پیش از اتفاقات، همچنین اختلالات اینترنتی یکی، دوماه گذشته است. بازگشت به وقتی که حال کسبوکارهای دیجیتال بهتر بود. این مطالبه جدی ما نهادهای مختلف است که همچنان پیگیر آن هستیم.»
«کسبوکارها آسیب جدی دیدهاند.» اسلامی روی کلمه «جدی» مکث میکند: «از کسبوکارهای کوچکی که در بستر اینستاگرام فعالیت داشتند، بگیرید تا کسبوکارهای بزرگی که نیازمند زیرساختهای بیشتری هستند. گزارشهای منتشر شده در روزهای اخیر هم خود گواه موضوع است؛ صیانت از کاهش 50درصدی و یکی دیگر از شرکتهای افسیپی هم از کاهش 35درصدی استفاده از اینترنت در روزهای اخیر گزارش دادهند.»
رئیس سازمان نظام صنفی رایانهای استان تهران، وزیر ارتباطات را به واکنش جدی فرا میخواند: «گرچه به تازگی وزیر ارتباطات در واکنش به عکس خندانی که از او منتشر شده بود اعلام کرد که حامی کسبوکارهاست، اما ما به عنوان یک صنف مطالبهگریم. انتظار ما از وزیر ارتباطات این است که کنار نکشد و نگوید یک نفر دیگر دستور داد و ما هم اجرا کردیم. خودش بایستد وسط میدان، نماینده و صدای مردم و کسبوکارها باشد. حتی اگر فرد دیگری هم چنین دستوری داده، انتظار ما از وزیر این است که برای این موضوع بجنگد و مذاکره کند.»
اسلامی به تغییر سبک زندگی مردم اشاره میکند: «اکنون حجم مصرف مردم از اینترنت و نیاز آنها به آن بیشتر شده است. سبک زندگی مردم تغییر کرده و این موضوعات هم به سرمایهگذاری نیاز دارد. طبیعتا بازگشت به وضعیت پیشین تنها کف خواستههای ماست و بعد از آن در مورد عدماختلال و بالا رفتن کیفیت ارائه سرویسهای اینترنتی مطالبهگری خواهیم کرد.»
سازمان نظام صنفی رایانهای استان تهران در روزهای گذشته پس از انتشار بیانیهای که در آن گفته بود «ایجاد محدودیت در دسترسی به اینترنت بهویژه مسدود کردن شبکههای اجتماعی و پیامرسانهایی که دهها میلیون کاربر دارند قطعا به این اعتماد لطمه میزند»، پرسشنامهای هم در فضای مجازی منتشر کرد.
پرسشنامهای در قالب ۱۰سوال از کسبوکارها در مورد اینکه ایجاد محدودیتها از نظر کاهش درآمد، افزایش هزینه یا اختلال در عملیات جاری شرکت آنها چه تاثیراتی داشته است. اسلامی در اینباره میگوید: «داشتن اطلاعات دقیق از درون صنف، قدرت چانهزنی و مذاکره ما با سیستم را بیشتر میکند. تلاش میکنیم تا از این طریق گزارش دقیق و شفافی از وضعیت موجود ارائه دهیم و پس از آن ضمن تعامل با دستگاههای مسئول و برآورد ابعاد اختلالات، راهکارهایی در جهت کاهش صدمات ناشی از آنها بیابیم. این موضوع نیازمند گفتوگو با هر دوطرف ماجراست؛ هم کسانی که معترض و آسیبدیدهاند، هم سیستم.»
بررسیهای هممیهن حاکی از این است که در روزهای اخیر بیش از 100کسبوکار به دلیل واکنش به وضعیت موجود از سوی نهادهای سیستمی احضار شدهاند. اسلامی ضمن تایید این موضوع میگوید: «اطلاع دقیقی از شمار این افراد نداریم. برخی هم بازداشت شدهاند. تعداد بازداشتیها بهطور کامل احصاء نشده، اما برخی از آنها را شناسایی کردهایم و تعدادی هم طی یکی، دو روز گذشته آزاد شدهاند. اگر فردی در صنف فناوری اطلاعات در شرکتها و شهرهای مختلف بازداشت شود، قطعا پیگیر وضعیتشان هستیم تا امکان آزادی هرچه زودتر آنها مهیا شود. این را وظیفه خودمان میدانیم.»
هزینه قطع اینترنت
نیما نامداری، عضو هیاتمدیره سازمان نظام صنفی رایانه استان تهران نیز ازجمله افرادی است که معتقد است تحولاتی که در دنیا در دهههای اخیر در اقتصاد و فضای سیاستگذاری رخ داده، عملا دسترسی به اینترنت را به یک حق عمومی تبدیل کرده است. او به هممیهن میگوید: «همانطور که دولتها در همه جای دنیا خودشان را مکلف به تامین آب و برق و دسترسی به بهداشت میدانند، دسترسی به اینترنت هم به یکی از وظایف بنیادین دولتها تبدیل شده است و دیگر لزوما منطق سیاسی و اقتصادی بر آن حاکم نیست. اینترنت به عنوان حقعمومی مردم تبدیل شده و انتظار عمومی یک جامعه، دسترسی به اینترنت است.»
نامداری یکی از علل اساسی این موضوع را به دلیل تاثیر اینترنت در مسیر توسعه میداند: «وقتی بنابر دلایلی اینترنت قطع و وصل میشود، فارغ از اینکه این دلایل چقدر قابلپذیرش باشند، یکی از حقوق اساسی شهروندان سلب میشود و از نظر حقوقی این موضوع قابل نقد و بررسی است. این نوع برخورد با اینترنت و قطع و وصل کردن آن متناسب با اقتضائات و شرایط و از آن بدتر پیشبینیناپذیر بودن رفتار دولت که مشخص نیست پلتفرمها تا کی مسدود هستند، ریسک سرمایهگذاری در این صنعت را بسیار بالا میبرد. افراد به جای ورود به کسبوکارهای دیجیتال، ملک و املاک میخرند. بانک تامینکننده مالی چرا باید پولش را در جایی بگذارد که مشخص نیست چقدر درآمد پایدار دارد؟ درآمدی که با قطع و وصل شدن اینترنت بالا و پایین میشود، طبیعتا سرمایهگذار، کارآفرین و فعال اقتصادی را از خودش دور میکند.»
او با مباحث این روزها و اشارات وزیر ارتباطات در مورد اینکه شبکه ملی اطلاعات، زیرساخت لازم برای ادامه فعالیت کسبوکارها را فراهم میکند، مخالف است: «این حرف نه درست است، نه واقعبینانه. دلایل مختلفی برای این مخالفتم دارم. بهعنوان مثال بخش زیادی از مردم همچنان از پیامرسانها و شبکههای اجتماعی خارجی استفاده میکنند. بنابر آماری که مرکز افکارسنجی جهاد دانشگاهی منتشر کرده، نزدیک 80درصد مردم از این پیامرسانها استفاده میکنند و انتخاب 87درصد آنها پیامرسان خارجی است.50درصد جمعیت بالای 18سال کشور گفتهاند که به هیچ عنوان از پیامرسانهای داخلی استفاده نخواهند کرد. وقتی عمده مردم فارغ از اینکه مطلوب سیستم باشد یا نه، به پیامرسانهای خارجی عادت دارند و از آنها استفاده میکنند، یک کسبوکار نمیتواند مشتریانش را نادیده بگیرد و در یک فضای دیگر کار کند.»
نامداری معتقد است: «با ایجاد محدودیت دسترسی به اینترنت بینالمللی و فیلتر کردن آن، تمام این ابزارهای از بین میرود. گوگل فقط یک ابزار جستوجو نیست، کسبوکارها سالانه میلیاردها تومان هزینه میکنند برای اینکه در جستوجوی گوگل بالاتر دیده شوند و مشتریان و کاربران زمانی که یک سرویس، کالا یا خدمت را جستوجو میکنند، آنها را ببینند. وقتی این امکان قطع شود، کسبوکارها بهطور طبیعی بخش مهمی از مشتریانشان را از دست میدهند. آن کسبوکار مثل مغازهای میشود که باز است، اما چون آن مغازه در خیابانی قرار دارد که مسدود شده، مشتری نمیتواند برود و از مغازه سرویس بگیرد. این همان اتفاقی است که اکنون برای کسبکارهایی که در بستر فضای مجازی فعالند، رخ داده است.» او به اینکه خیلی از ابزارهای فنی خارجی هستند و مشابه داخلی ندارند هم اشاره میکند: «مانند ابزارهایی که برای تحلیل در بازاریابی دیجیتال استفاده میشود. ابزارهایی که برای توسعه و برنامهریزی استفاده میشود. ابزارهای کوچک و بزرگی که در کنار همدیگر محیط کسبوکارهای دیجیتال را میسازند و بیشتر آنها خارجی هستند. وقتی اینترنت بینالمللی قطع میشود، آنها از کار میافتند یا در روال عادی کار آنها اختلال ایجاد میشود. تمام این امکانات را از دست میدهیم و درنتیجه کار کردن در این شرایط به یک امر عذابآور و غیراثربخش برای کارکنان این شرکتها تبدیل میشود.»
نامداری دورکاری را هم موضوع مهمی میداند: «همینطور در مورد موضوع دورکاری که در دوسال گذشته بسیار رایج شده بود و بسیاری از شرکتها ابتدا به دلیل همهگیری کرونا از آن استفاده کردند، اما به تدریج به دلیل تاثیری که در کاهش هزینههای شرکتها دارد به یک روش پایدار تبدیل شد. شرکتها میتوانند افراد را در شهرهای مختلف کشور استخدام کنند بدون اینکه نیاز داشته باشند آنها در تهران و در شلوغی و آلودگیهای عظیم زندگی کنند. اما شرایط فعلی، دورکاری را غیرممکن کرده است. چون ابزارهای مورد نیاز برقراری ارتباطات تصویری عملا کار نمیکنند. چون بخش مهمی از دسترسی به نرمافزارها بنابه دلایل مختلف از طریق زیرساختهای متکی به ویپیان انجام میشود و اکنون این سرویسها کاملا مختل شدهاند و کار نمیکنند. بنابراین دورکاری به عنوان یک گزینه کاهشهزینه و افزایش رضایت کارکنان از بین میرود.»
او میگوید، شاید گاهی محدودیت در اینترنت و شرایط عادی قابلتامل باشد: «مثلا مشکلی پیش آمده و چند ساعت محدودیت ایجاد شده است. اما وقتی این اتفاق در شرایطی رخ میدهد که زمینه ذهنی و عاطفی حاکم بر جامعه بسیار ملتهب و متاثر است، این اتفاق بیشتر نوعی هیزم در آتش ریختن است. فضا را ملتهبتر میکند. نیروی انسانی شرکتها احساس نارضایتی و ناامیدی بیشتری میکنند و نه تنها موجب کاهش دامنه التهاب نمیشود، بلکه دلیلی برای گسترش التهاب تعبیر میشود. به همین دلیل حتی اگر هر زاویهای به موضوع نگاه کنیم، ایجاد هزینه چنین محدودیتهایی از فایده آن برای نهادهای مسئول خیلی بیشتر است.»