دکتر سیدعلی ظریفی روانشناس نوشت آنطور که گفته میشود، ریشه و پیدایش این مراسم در ابتدا از آمریکا بوده است و آنها بر این باورند که این جشن، زهر جدایی و تلخیاش را میگیرد و تحمل رنج زندگی پس از طلاق را میکاهد. از منظر روانشناسی، این باور کاملا اشتباه و غلط است و متاسفانه این رفتار غلط مانند بعضی از رفتارهای اشتباه دیگر، وارد کشور و فرهنگ ما شده است. جشن طلاق عمدتا در گروههایی رخ میدهد که بین ۲۰ تا ۴۰سالگی هستند و از نظر طبقاتی در سطوح بالای اقتصادی و اجتماعی جامعه قرار دارند. شاید بهعبارتی بتوان گفت بیشتر نوکیسهها این کار را میکنند که بی توجه به مشکلات اقتصادی جامعه، از دل هر اتفاقی دنبال فخرفروشی هستند.
خودشیفتگی، تخریب همسر و جلب توجه دیگران
یکی از دلایل تصمیم برخی افراد برای برگزاری چنین جشنی، میتواند آگاهیرسانی و اطلاع به دیگران از این اتفاق تلخ باشد. یعنی میگویند که از طریق جشن طلاق، میخواهیم به همه خبر بدهیم از هم جدا شدهایم! طبیعتا این شیوه باعث ریخته شدن قبح طلاق میشود و به همین دلیل، توصیه نمیشود. دلیل دیگر به ویژگیهای شخصیتی خاص افراد برمیگردد. برخی افراد بزرگ نمایی میکنند و مایل اند همیشه کارهایشان سروصدا داشته باشد و با جشن طلاق میخواهند به دیگران بگویند که ما حتی در طلاق چنین کاری کردهایم. در واقع آنها با قصد و نیت مطرحکردن خودشان بیشتر دست به اینگونه فعالیتها میزنند. بعضی افراد هم خودشیفته هستند و با برگزاری این جشن، میخواهند به دیگران بگویند که خودشان هیچ تقصیری در آن نداشتند. بعضی از افراد هم این موضوع را دستاویزی برای جلب ترحم دیگران قرار می دهند تا همسر سابق خود را به عنوان یک دیو صفت معرفی کنند و نشان دهند که چقدر در زندگی با چنین فرد پلیدی، رنج و دشواری را تحمل کردند.
تلاش بیفایده برای کوچکشمردن دردهای طلاق
از آن جا که طلاق امر بسیار ناخوشایندی است و میتواند آسیبهای جدی به روحیات افراد وارد کند، با به نمایش گذاشتن و برگزاری این نوع جشنها و کوچک شمردن موضوع، فقط صورت مسئله را پاک میکنیم. جدایی یک ناکامی بزرگ و تجربه سنگین است، حالا چه فرد به آن اعتراف کند و چه نکند، چه به ازدواجش علاقه داشته باشد و چه نداشته باشد. افراد در زمان جدایی واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهند. برخی بدون انجام کار خاصی روال زندگی خود را در پیش میگیرند، برخی دیگر ممکن است به سرعت دوباره ازدواج کنند یا با فرد دیگری وارد رابطه شوند. در واقع با انجام چنین کارهایی نوعی همپوشانی ایجاد میکنند تا آسیبهای ناشی از جدایی برایشان کمتر و قابل هضمتر شود. بنا بر مقتضیات روزگار حالا مد به سمتی رفته است که برخی افراد برای اعلام جدایی خود متوسل به برگزاری مراسمی به نام جشن طلاق میشوند تا با توسل به چنین رفتارهایی خشم و ناکامی و سرخوردگی خود را تسکین دهند. البته برگزاری این نوع مراسم و توسل به روشهای مشابه هرگز درد ناشی از جدایی را در افراد کاهش نمیدهد و تلاشی بیفایده است.
اشتباه والدین در همراهی با فرزند در جشن طلاق
متاسفانه برخی والدین در برپایی این جشن با فرزند خود همکاری میکنند اما آنها نباید فکر کنند چنین جشنهایی تاثیر روانی مثبت بر روحیه فرزندشان دارد. این پدیده نه تنها به آنها کمک نمیکند بلکه فرزندشان با برپاکردن جشن طلاق، نفرت و شکست خودش را پشت نقاب شادی پنهان میکند که رفتاری بسیار اشتباه و فرار رو به جلو بعد از شکست محسوب میشود. به طور کلی، عوارض ناشی از جدایی و طلاق در هر فردی متفاوت است اما با برگزاری چنین جشنهایی معمولا عمیقتر می شود و بسته به میزان سرخوردگی و آسیب ناشی از آن، میتواند دردسرهای بیشتری داشته باشد.
جشن طلاق باعث حال خوب نمیشود
ذات از دست دادن و طلاق با افسردگی در ارتباط است. وقتی ما چیزی و فردی مهم را از دست میدهیم، احتمال آن که دچار افسردگی شویم بسیار زیاد است. در این جا هم مشخص است زوج ها دارند یکدیگر را از دست میدهند و افسرده میشوند. آیا فرار از این افسردگی با برگزاری جشن طلاق، فایدهای خواهد داشت؟ مسلما حال فرد خوب نخواهد شد و جشن طلاق، فرار کردن از اصل موضوع است و از تلخی طلاق کم نخواهد کرد.