شهرام فردی تحصیلکرده و مدیری موفق است اما در زندگی شخصیاش مشکلات زیادی دارد. او به اتهام رابطه نامشروع بازداشت شده و شاکی این پرونده همسرش است. شهرام مدعی است عاشق همسرش است اما میپذیرد خیانت کرده است!
او برای سایت جنایی از زندگیاش میگوید:
*از معدود افرادی هستی که خیانت میکنند و میپذیرند. چرا این کار را کردی؟
اشتباه کردم. من زنم را دوست دارم.
*چطور با آن دختر جوان آشنا شدی؟
در شرکت همکار بودیم. او منشی یکی از بخشهای شرکت بود. البته من رده سازمانی بالاتری دارم و مدیر هستم ولی به واسطه کار با هم ارتباط داشتیم.
*چه مدت با او رابطه داشتی؟
حدود هشت ماه.
*میدانستی رابطه نامشروع مجازات دارد؟
ما صیغه محرمیت خوانده بودیم.
*مدرکی هم داری؟
نه. شفاهی صیغه خوانده بودم.
*اما همسرت میگوید تو رابطه نامشروع داشتی.
زنم ناراحت است.
*چرا خیانت کردی؟
زنم خارج از کشور بود. من هم تنها بودم. فکر نمیکردم متوجه شود.
*بچه هم داری؟
بله یک دختر دارم.
*همسرت در دادگاه میگفت قصد طلاق دارد.
اگر قصد طلاق داشت شکایت نمیکرد.
*خیلی مطمئن صحبت میکنی. شاید شکایت کرده که با مدرک به دادگاه خانواده برود.
به هر حال من زنم را میشناسم، این دومین بار است که چنین مسالهای داریم.
*یعنی قبلاً هم به زنت خیانت کردی؟
یک رابطه کوچک داشتم.
*رابطه کوچک یعنی چه؟
در حد تلفن و اینها رابطه داشتیم. بعد قطع شد.
*همسرت فهمید؟
بله.
*چهکار کرد؟
بخشید.
*پس به همین خاطر فکر میکنی ممکن است دوباره تو را ببخشد؟
من عاشق زنم هستم. مشکلم این است که نمیتوانم تنهایی را تحمل کنم و زنم هم مرتب به سفر میرود یا با فامیلش است. من تنها میمانم.
*نظر همسرت چیست؟
او گفته طلاق میگیرد ولی من عاشق او هستم. حالا خیانت هم کردم ولی خیلی بزرگ نبود. امیدوارم رضایت بدهد و بیرون بیایم و با هم زندگی کنیم.
*خودت میتوانی خیانت را تحمل کنی؟
همسر من زن خوبی است. او هیچوقت ناپاکی نمیکند به همین خاطر هم عاشقش شدم و هستم. او با هیچ زنی قابل مقایسه نیست.