نخستین باور رایج آن است که موفقیتِ شما بستگی به این دارد که چه نوع فردی هستید. این فقط به شما مربوط نیست. موفقیت بههماناندازه که به ویژگیهای فردی مرتبط است به محیطی که در آن قرار دارید نیز مرتبط است و حتی اغلب به محیط مرتبط است.
بسیاری از ما فهرستِ کارهای روزانه تهیه میکنیم تا بتوانیم همه اموری که لازم است در خانه انجام شود را پیگیری کنیم؛ خانواده را مشغول انجام کارهایشان نگه داریم و امور را در محلِ کار مدیریت کنیم. اما این فهرست گاهی تبدیل به یک هیولا میشود. اگر شما هم در زمره افرادی هستید که علیرغمِ نیتی که برای به اتمام رساندنِ این فهرست دارید، ناموفق میمانید، به جمعِ ما خوش آمدید.
استاد دانشگاه شیکاگو در رشته بازرگانی، در تمامِ عمرِ فعالیتِ علمیاش مشغولِ مطالعه علمِ انگیزه بوده است و میداند که چطور میتوان به موفقیتهای بیشتری برای انجام فعالیتهای روزمره دست پیدا کرد.
فیشباخ رئیس انجمن علمِ انگیزه است و در کتابش با عنوان «انجامش بده: درسهای شگفتانگیز از علم انگیزه»، او چارچوبی را بر مبنای سالها مطالعه در این حوزه معرفی میکند که میتواند به شما کمک کند در انجام کارهای روزمره و هفتگیتان به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کنید.
فیشباخ برخی از رموز موفقیت در بهاتمام رساندنِ فهرستِ کارهای روزمره را با ما به اشتراک گذاشته است:
آیا نوشتنِ فهرستِ کارهای روزمره اساساً مفید است؟
نوشتنِ فهرستِ کارها زمانی مفید است که به شما کمک کند بار تلاشِ ذهنی برای حفظ کردن این فهرست و تغییر دادنِ الویتها را کاهش دهید. همچنین، هر زمانی که یکی از کارهای این فهرست را انجام میدهید، انگیزه پیدا میکنید که به سراغ کار بعدی بروید، بنابراین، انگیزه شما را نیز ارتقا میدهد.
اگر این فهرست باعث شود که انعطاف شما در انجام امور کم شود، مفید نخواهد بود. دراینحالت، بهصرفِ اینکه کارها در فهرست قرار دارند خودتان را مجبور میکنید که انجامشان دهید، درحالیکه ممکن است این امور از الویت برخوردار نباشند و بنابراین انجام دادنِ آنها شما را خوشحال نمیکند.
لیدی کلاتز، استاد دانشگاه ویرجینا، در تحقیقات خود دریافته است که حذف کردن از فهرست خیلی مهمتر از افزودن کارهای تازه به آن است. او میگوید اگر شما فعالیتهایی مثل خرید یا بازدید از باغوحش را از فهرست کارهایتان حذف کنید، آخر هفته استراحتِ روحبخشتری دارید.
اگر تعدادی هدف بزرگ داشته باشم که هر هفته باید به آنها برسم، بهترین توصیهای که میتوانید برای محققشدنِ این اهداف به من بدهید چیست؟
من یک دستور با ۴ ماده لازم دارم:
۱. اهداف را درست تنظیم کنید. باید اهدافی را در فهرستتان داشته باشید که انگیزهبخش باشند. هدفی با رویکردِ ایجابی که بر «انجام شدن» تأکید میکند، بهتر از هدفی با رویکردِ سلبی است که بر «انجام ندادن» یا «پرهیز کردن» متمرکز است. شرکت در کلاسِ صبحگاهی پیلاتس مؤثرتر از هدفی مثلِ «زیادی نخواب» است.
۲. بر پیشرفتتان نظارت کنید و به میانه فهرست کارهایتان که رسیدید توقف کنید و ببینید که تا میانه راه چه کارهایی انجام شده است و چه کارهای دیگری باید انجام دهید که از میانه عبور کنید.
۳. اهدافِ شما باید ـ به جای تضعیف یکدیگر ـ یکدیگر را تکمیل کنند. هر هدفِ خاصی باید با هدافِ دیگری که در فهرستِ شما قرار دارد همخوانی داشته باشد. اگر هدفتان این است که سالمتر زندگی کنید پس باید مسیرتان را طوری تنظیم کنید که از جلوی مغازه بستنیفروشی رد نشوید.
۴. به دنبالِ کمک اجتماعی باشید. باید اطرافتان را از آدمهایی پر کنید که موفقیتتان برای آنها مهم است و میتوانند در مواقع لزوم برای موفقیتِ بیشترتان به شما کمک کنند.
چرا گاهی تا وسط راه را خوب پیش میرویم بعد بیانگیزه میشویم؟ چه کار کنیم که انگیزهمان حفظ شود؟
این مشکلِ میانه است. اکثر ما وقتی به میان راه میرسیم، انگیزهمان برای انجام کار و درست انجام دادنِ کار کم میشود. شما همیشه در ابتدا و انتهای کار با سرعتِ بیشتری پیشرفت میکنید. نخستین و آخرین اقدامِ شما حسِ خاصی دارد. ما آغاز و پایان چیزها را همیشه جشن میگیریم. در میانه، ما انگیزه و رمقمان را از دست میدهیم.
وقتی ریما توره-تیلِری، دانشیار رشته بازاریابی، و من از مردم درخواست کردیم که اشکالِ زاویهداری که روی کاغذ ترسیم شده بود را برش دهند، متوجه شدیم که آنها وقتی به وسطِ کار رسیده بودند فقط برخی از گوشهها را بریده بودند و این کار را با دقت انجام نداده بودند.
راهحل آن است که وسط یا میانه کار را کوتاه نگه دارید. بهجای آنکه یک هدفِ ماهانه برای ورزش تعیین کنید، هدفِ هفتگی تعیین کنید و به جای آنکه برای رسیدن به یک مسیرِ شغلی دلخواه هدفِ سالانه تعیین کنید، هدفِ ماهانه تعیین کنید تا میانه مسیر برایتان کوتاه باشد و دچار آفتِ میانه نشوید.
وقتی فهرستِ کارهایی که باید انجام دهیم سخت میشود آیا توصیهای برای الویتبندی امور دارید؟
شما میخواهید مطمئن شوید که اقلامی که از الویتِ بالایی برخورداند فراموش نشوند. من این استراتژیها را پیشنهاد میدهم:
۱. وظایفی هستند که برای انجامِ وظایفِ روزمره و دستیابی به آرزوها و اهدافِ اساسی شما حیاتی هستند. این وظایف باید در بالای فهرستِ شما باشند.
۲. وظایفی هستند که این اهداف را پیش میبرند، اما نه برای وظایف روزمره و نه آرزوهای شما حیاتی نیستند. این وظایف را در الویتِ دوم بگذارید.
۳. بقیه چیزها.
بنابراین، برای شخصی مثل من کمک به پسر ۱۰سالهام در تمرین ویولن قبل از باغبانی قرار میگیرد. خرید لباس در آخرین بخشِ این فهرست قرار میگیرد که اغلب هم موکول به بعد میشود؛ بنابراین واضح است کاری که میتوانید به بعد موکول کنید باید در انتهای فهرست باشد.
سوتفاهمهای رایجی که اغلب مردم درباره فهرستِ کارهایی که باید انجام شود، دارند چیست و چگونه باید آنها را کنار گذاشت؟
نخستین باور رایج آن است که موفقیتِ شما بستگی به این دارد که چه نوع فردی هستید. این فقط به شما مربوط نیست. موفقیت بههماناندازه که به ویژگیهای فردی مرتبط است به محیطی که در آن قرار دارید نیز مرتبط است و حتی اغلب به محیط مرتبط است.
در زمان و مکانِ درست و با آدمهای درست میتوانید موفقیتهای عالی کسب کنید. روانشناسان به این سوبرداشت میگویند «خطای انتسابِ اساسی». براساس این خطا ما در زمانِ توجه به عواملی که موفقیت را تسهیل میکنند به مسیرِ اشتباه نظر میاندازیم.
سوبرداشت دوم فقدان همدلی با خودِ آیندهتان است. ممکن است باور داشته باشید که خودِ آینده شما فقط کارهایی را انجام میدهد که برایش اهمیت دارند؛ اما آن فردِ آیندهنگر، مانند خودِ فعلیِ شما، فقط به سمتِ چیزهایی کشیده خواهد شد که در لحظه حال به او حسِ خوب خواهد داد.
استراتژی کمتر شناختهشدهای که میتواند به اغلب مردم کمک کند از عهده وظایفشان بربیاند چیست؟
به وسوسهها و موانعی که میتوانند مسیر موفقیتِ شما را در آینده مسدود کنند توجه کنید. ما به این نتیجه رسیدیم که وقتی وجود مشکلی را پیشبینی میکنید، به لحاظِ ذهنی آمادگی مواجه شدن با آن را پیدا میکنید.
وقتی یینگ ژانگ، استاد بازاریابی، و من از دانشجویان خواستیم که درباره فعالیتهای مفرح و اجتماعیای که ممکن است در مسیر تکمیلِ یک وظیفه مانع ایجاد کنند، بیندیشند، نتیجه آن شد که آنها وقتِ بیشتری برای بهاتمام رساندنِ آن وظیفه کنار گذاشتند و وقتِ کمتری به آن فعالیتهای مفرح و اجتماعی اختصاص دادند.
اگر پیشاپیش در موردِ مشکلاتی که ممکن است در مسیر انجام کار برایتان ایجاد شود فکر کنید، بهلحاظِ ذهنی برای حلِ آنها آمادگی پیدا میکنید. به این فکر کنید که میخواهید خودتان را برای بلند کردنِ یک مبلِ سنگین آماده کنید.
اگر از قبل وزنِ آن را درست پیشبینی کنید، با نیرویِ جسمی بهتری به آن نزدیک میشوید؛ و وقتی بدانید که تنش در حالِ افزایش است (آن را پیشبینی کنید)، انرژی خونسردی بیشتری را به خدمت میگیرید و وقتی دیگران صدایشان را برایتان بلند میکنند، اعصابتان بهم نمیریزد.