از آشپزی متنفر هستم

به گزارش محیانیوز،،  سیامک صدیقی: نیازی نیست با آن کلاه و لباس آشنا، کسی سرآشپز صدایش کند. تصویر او تیپ اغراق شده یک سرآشپز است.

توی آشپزخانه، سرآشپزیاسر صدایش می‌کنند؛ ۱۰سالی است که این طور مخاطب دیگران می‌شود؛ «سرآشپز».

آشپزی نانش را می‌دهد و او را از شمالی‌ترین نقطه کشور و از میان جنگل‌های گیلان به جنوب ایران جایی در جزیره کیش کشانده است. می‌گوید: از ظرف شویی شروع کردم و بعد کم کم آشپزی و آشپزی و حالا سال‌هاست که سرآشپز هستم و هر غذایی از ایرانی و فرنگی توی دیگ‌های من «قل» می‌زند.

بو‌های خوب، آشپزخانه را روی سرشان گذاشته‌اند. باز هم می‌رود سراغ دیگ‌های بزرگ روی اجاق و تک تک آن‌ها را مزه مزه می‌کند.

اولین بار بعد از پایان سربازی به جزیره آمد و ماندگار شد: یکی از دوستان من سرآشپز یکی از رستوران‌های کیش بود و بعد از سربازی از من خواست پیش او بروم و کار یاد بگیرم؛ و صحبت‌ها بوی گلایه می‌گیرد و بی‌کاری پخش می‌شود لابه‌لای حرف‌هایش: توی شمال کار کم بود و بیشتر جوان‌ها مثل خود من کشاورزی می‌کردند. اما کار برای همه نبود، این شد که آمدم جزیره و آستین‌هایم را برای ظرف‌شویی بالا زدم.

یاسر، سه ماهی ظرف شست و چهار ماهی کمک آشپز ایستاد و در کمتر از یکسال آشپز شد. می‌گوید: از آشپزی متنفر بودم، اما الان عاشقش هستم، فکر می‌کنم بهترین کاری است که می‌توانستم انجام دهم.

در روز‌های شلوغ جزیره با تیم ۵ نفره‌اش به حدود ۳۰۰نفر صبحانه و نهار می‌دهند، اما سرآشپز دستپخت همسرش را حتی به غذا‌های خودش ترجیح می‌دهد: تقریبا هیچ وقت نهار را در هتل نمی‌خورم، ساعت ۳ که کار تمام می‌شود باید بروم و با همسرم غذا بخورم. البته موقعی که مجرد بودم، قضیه برعکس بود.

در قابلمه برنج را که بر می‌دارد، بخار با بوی برنج پخش می‌شود توی صورتش. می‌گوید: سخت‌ترین کار من رضایت ۳۰۰-۴۰۰نفری است که هر کدام ذائقه خاص خودشان را دارند. باید با غذا کاری کنم که بیشتر سلیقه‌ها را با خودش همراه کند و این کار واقعا دشواری است.

توی «منو» اسم‌های مختلف آشنا و ناآشنا جلوه‌گری می‌کند، اما به گفته سرآشپز، عشق ایرانی‌ها کوبیده است و بختیاری. بعد قرمه سبزی و ماهی کباب و برگ؛ و البته غذا‌های فرنگی.

توی منوی سرآشپز گیلانی، غذا‌های شمالی هم دیده می‌شود. می‌گوید: گیلان غذا‌های متنوعی دارد، اما پیدا کردن همه ادویه‌ها و سبزی‌های شمالی در جنوب کشور خیلی دشوار است، به خاطر همین به بغضی غذا‌ها مثل میرزا قاسمی اکتفا کردیم.

یاسر طوری دامن‌گیر جزیره شده که سالی یک بار گیلان می‌رود و همسرش را هم با خودش به اینجا آورده است. توی آشپزخانه بسیاری از هتل‌ها و رستوران‌های اینجا خاطره دارد و می‌گوید: عاشق سکوت جزیره‌ام