پنج اقتصاددان سرشــناس کشــور در بیانیهای به تحلیل ریشـههای اقتصادی اعتراضهای اخیر پرداختند و خواســتار آزادی بازداشــتیهای اخیر و فراهم آوردن شرایط طرح و بیان آزادانه انتقادها و ابراز اعتراضهای رسمی و مسالمتآمیز شدند. محمدمهدی بهکیش، محمد طبیبیان، موســی غنینــژاد، مســعود نیلی و حسن درگاهـی پنج اقتصاددانی هســتند که این بیانیه را امضا کردهاند.
ویژگی مشترک این اقتصاددانان، اعتقاد عمیق آنها به اقتصاد آزاد است که در چند دهه گذشته همواره بر آن تاکید داشتهاند، ضمن اینکه این جمع سالهای طولانی است نسبت به عواقب سیاسی و اجتماعی ابرچالشهای اقتصادی هشــدار میدهند. آنها در یک دهه گذشــته به کــرات گفتهاند اگـر روندهای موجود اصلاح نشــود و وضعیت بحرانی متغیرهای اقتصــادی ادامه پیــدا کند، بــازی از زمین اقتصاد خارج میشود و در عین حال ترمیم دوباره متغیرهای آسیب دیده بسیار دشوار خواهد بود. اکنون آن اتفاق نگرانکننده در ابعاد کوچک رخ داده و جامعه نسبت به شرایط سخت ودشوار اقتصادی و اجتماعی به اعتراض برخاسته است.
بیانیه چه میگوید؟
اقتصاددانان در بیانیه خود نوشــتهاند:در پی ضایعه تاسفباری که برای شــادروان خانم مهسا امینی حین بازداشــت به وقوع پیوســت، موجی از اعتراضها در جامعه بــه راه افتاد که هنوز هم ادامه دارد. قبل از آن هم در آبان 98 حرکت گسترده دیگری
به دنبال افزایش قیمت بنزین به وقوع پیوست و پیش از آن هم دردی 1396 اتفاقات مشــابهی رخ داده بود. اکنون ســوال بسیار مهمی که در چنین مواقعی اهمیت بالا پیدا میکند آن است که چرا جامعه در چنین وضعیت ناپایدار و ملتهبی قرار گرفته و به انبار مواد محترقهای تبدیل شده که با جرقههایی مشتعل شده و آتش به سرعت در آن، گسترش پیدا میکند.
جامعه ملتهب
پرسشی که اقتصاددانان در بیانیه خود طرح کردهاند، این است: چرا جامعه ما اینچنین ملتهب است؟ و خود پاسخ دادهاند:طی بیش از چهار دهه گذشته، تحوالت عمیقی در جامعه ما به وقوع پیوسته که دو مشاهده حیاتی را پیشروی ما قرار داده مشاهده اول آن است که جامعه ایرانی با چند دهه گذشته خود، تفاوتهایی عمیق پیدا کرده اســت. بنابراین، شــکافی بــزرگ میان خصوصیات اجتماعی و فرهنگی حال و گذشــته به وضوح قابل مشاهده اســت و مشــاهده دوم اشــاره به موانعی دارد که در مسیر تحوالت طبیعی جامعه قرار گرفته است. به عقیده امضاکنندگان بیانیه، این مشاهدهها نشاندهنده سیلابی که به صورت خروشان حرکت کرده اما ناگاه به بنبست رسیده است. این مسیر مسدود چنانچه باز نشود، تخریبهای بزرگی را نتیجه خواهد داد که ترمیم آن شاید هیچگاه امکانپذیر نباشد.
ریشههای اعتراض در جامعه ایران
اقتصاددانان توجه ما را به تحولات جمعیتی در فاصله سـالهای 1355 تا آخرین سرشماری در سال 1395 جلب کردهاند. سرشماری سال 1355 نشــان میدهد. جمعیت کشــور در آن ســال کمی کمتــر از 34 میلیون نفر بوده است که تقریبا نیمی از آن بیسواد، نیمی ســاکن روستا بوده و تقریبا 45 درصد به لحاظ ســنی، کمتر از 15 ســال داشتهاند. تعداد دانشجویان در آن ســال تنها حدود 150 هزار نفر بوده که نشان میدهد تقریبا بــه ازای هر 230 نفر یک دانشــجو داشــتهایم. این در حالی است که براساس نتایج سرشماری سال 1395 ،از 80 میلیون جمعیت کل کشــور، تقریبا 60 میلیون نفر در شهر زندگی میکردهاند و تعداد دانشــجویان حدود چهار میلیون نفــر (به ازای هر 20 نفر یک نفر دانشــجو) بوده اســت. این به معنی آن است که در ازای حدود 3/2 برابر شدن جمعیت، تعداد دانشجویان، حدودا 30 برابر شده است.
از نظر ترکیب سنی جمعیت هم، در مقایسه با سال 1355 که فقط حدود 15 میلیون نفر در فاصله ســنی 15 تا 50 ســال بهعنوان جمعیت با انرژی و موثر کشور بودهاند، در سال 1395 ،حــدود 47 میلیون نفر در این فاصله ســنی قرار داشتهاند. به عقیده اقتصاددانان پس جمعیت امروز کشور، بسیار شــهریتر، تحصیلکردهتر و در بازه سنی اثربخشی و برخورداری از انرژی اجتماعی بیشتر از گذشته است. به همه اینها میتوان دسترسی غیرقابل اجتناب به اطالعات را به عنوان یک عنصر کلیدی و تحولآفرین اضافه کرد. امروز بدون تردید با وجود نعمت بیبدیل فضای مجازی، آحاد مردم به صورت بهنگام از هرگونه اطلاعی که مایل باشــند بهرهمند هستند. برخورداری از سطح تحصیلات بالا و گستردگی زیاد در سطح کشور نیز باعث شده است که سطح آگاهی عموم مردم به طرز شگفتآوری بالا باشد.
ریشههای اعتراض در جامعه زنان
اقتصاددانان همچنین توجه ما را به تحولاتی جلب کردهاند که طی 40 سال گذشته برای زنان این سرزمین به وقوع پیوســته اســت:در ســال 1355 ،حدود 16 میلیون نفر از جمعیت کشور را زنان تشکیل میداده که حدود 11 میلیون نفر از آنان فاقد سواد خواندن و نوشتن بودهاند. در سال یادشــده، تنها 48 هزار نفر از دختران کشور، دانشـجو بودهاند. طی 40 سال گذشته با توسعه گسترده آموزش عالی برای زنان، تعداد دانشجویان دختر در بعضی از ســالها به بیش از 2/2 میلیون نفر رسید (بیش از 40 برابر رقم ســال 1355)و تعداد زنان دارای تحصیلات عالی، هم اینکه از مــرز 7 میلیون نفر فراتر رفته است. این نشــان میدهد که جامعه زنان امروز، دارای توانمندی به مراتب بیشتر نسبت به گذشته است. این توانمندی بیشتر، خود را در برخورداری از استقلال رای و نظر در مورد ســبک زندگی و بروز تنوع بیشتر در خواستهها و مطالبات عمومی و اجتماعی ظاهر میکند. افزایش آ گاهی عمومی به ویــژه آ گاهی زنان به حقوق فردی و اجتماعیشان سبب شده است که احترام به خواستهها و شیوههای زندگی این گروه مهم از جمعیت کشور ضروری باشد.
به عقیده امضاکنندگان بیانیه، واضح به نظر میرسد که حکمرانی بر کلیت جامعه ایرانی با مشخصههای مختصری که از نظر برخورداری قابلتوجه از سطح تحصیلات بیشتر، شهرنشــینی بیشــتر و بهرهمندی شگفتآور از اطلاعات به دلیل وجود فضای مجازی، بیان شــد، مستلزم رعایت قواعدی اســت که ذیل یــک عنوان کلـی مراعات بیشتر و احترام فزونتر به خواستهها و تمایلات آنها قرار میگیــرد. این ضرورت را در امر حکمرانی، وقتی در مورد زنان مدنظر قرار میدهیم با شــدت به مراتــب زیادتری اهمیــت پیدا میکند. وجه دیگــر این بیان را اینگونه میتــوان مطرح کرد کــه عدم توجه به تحولات عظیم کیفــی رخداده در جامعه ایرانی، ریسکها و هزینههای سنگینی را متوجه نظام حکمرانی میکنــد. آنچه این روزها مشاهده میشــود را میتوان جلوهای شاید کوچک از این کمتوجهی تلقی کرد.
بــا افزایش ســطح تحصیلات، توسـعه شهرنشــینی، دسترسی بیشــتر به اطلاعات و فراهم شدن بیشــتر زیرساختها و به طور ویژه، با افزایش مشخصههای یاد شده برای زنان، تقاضــا برای رفاه فزونتر، مشارکت موثرتر سیاسی و شفافیت مالی و سیاسی و در یک کلمه، کیفیت بهتر حکمرانی، افزایش پیدا میکند. تحولات یادشده در مورد جامعه ایرانی در غالب موارد، چشمگیر بوده که به عقیده اقتصاددانان چنین تقاضای بالایی را از کیفیت حکمرانی در جامعه ایران شکل داده است. اما متاسفانه مسیری که طی یک دهه گذشته و بهطور کامال ویژه در فاصله سالهای 1396 بــه بعد در هر ســه زمینه یادشده یعنی رفاه، »مشارکت سیاسی و شفافیت مالی و سیاسی طی شده، خلاف جهت مورد تقاضا بوده است.
ریشههای اقتصادی اعتراضهای اجتماعی
در بیانیه اقتصاددانان به رفاه از دست رفته جامعه ایران وکوچک شدن طبقه متوسط به عنوان دو عامل اقتصادی وقایع اخیر اشاره شده است. اقتصاددانانی که این بیانیه را امضا کردهاند در اظهارنظرهای چند سال گذشته خود بارها به این موضوع اشاره کردهاند که از میانههای دهه 90 جامعه ایران درمسیر فقر بیشتر قرار گرفته و در ایــن بیانیه هم به این موضوع تاکید شده که در دهه 90 سطح رفاه خانوارهای ایرانی به طور متوسط، حدود 37 درصد کاهش پیدا کرده اســت و به طور خاص، 10 درصد کمدرآمد جمعیتی کشــور، با حدود 30 درصد کاهش سطح رفاه مواجه بوده اســت. طبقه متوسط شــهری به عنوان نمادی از تحولخواهی اجتماعی، در ســال 1390 ،بیش از 60 درصد از جمعیت کشــور را تشکیل میداده و در مقابل، قشر کمدرآمد، جمعیتی حدود 11 میلیون نفر داشــته است. تحولات نامطلوب دهـه 1390 ،باعث آن شده است که جمعیت کمدرآمد کشور به رقم هشداردهنده 23 میلیون نفر برسد که این میزان افزایش هشداردهنده فقط با کوچکتر شــدن جمعیت طبقه متوســط اتفاق افتاده است.
بدیهی است که این تغییر بزرگ که عمدتا مربوط به سالهای 1396 به بعد است زمینه مساعدی را برای تنشهــای اجتماعی به وجود آورده است.همچنین شیب افزایش قابلتوجه جمعیت کمدرآمد جامعه از ســال 1396 به بعد به طور هشداردهندهای افزایش پیدا کرده و نکته هشداردهنده و مهم آن است که برای اولین بار،طی چهار سال گذشته،به طور هماهنگ و تقریبا یکسان، از جمعیت پردرآمد و قشر متوسـط کاسته شده و به کمدرآمدها افزوده شده است.
به این ترتیب به عقیده اقتصاددانان یکی از بدترین جلوههای نابرابری که در اقتصاد کشور رخ داده آن بوده که همه اقشــار در شیب نزولی قرار داشتهاند اما قشــر کمدرآمد با آهنگی بســیار تندتر به عمق فقر رانده شده است.
اقتصاددانان در ادامه بیاینه خود با اشــاره به اینکه در چنین شرایطی که جامعه روزبهروز فقیرتر میشود، انتشــار اطلاعات مربوط به فسادهای مالی در مقیاسهای باورنکردنی، شــرایط رفاهی تعدادی از مســئوللن، اقامت فرزندان برخی مســئولان در کشــورهای خارجی و به طور مختصر، برخــورداری از رانتهای بزرگ در شرایط گستردگی فقر، به طور طبیعی، جامعه را عصبانی و خشم آنها را آماده اشتعال کرده است. جامعه زنان نیز که با شیبی شگفتآور به تحصیلات دانشــگاهی دســت پیدا کرده، وقتی وارد بازار کار شــده، با درهای بســته مواجه شده است.
آمارها در تایید این بیانیه نشان میدهند، نرخ بیــکاری زنان جــوان تحصیلکرده طی ســالهای گذشــته، به ندرت از 55 درصد کمتر بوده اســت. ایــن عدد بــرای جوانان تحصیلکرده اعــم از زن و مرد نیز همواره در حاشیه 40 درصد قرار داشته است.
موضوع دیگــری که اقتصاددانان به آن اشـاره کردهاند، رنگ باختن اعتماد است که امضاکنندگان بیانیه ریشــههای آن را درفقر گســترده در کنار رانتهای بــزرگ، همراه با کاهش قابل توجه مشــارکت سیاســی طی سالهای اخیر دانستهاند. آنچه در بیانیه به آن اشاره شــده در تحلیل جامعهشناسان نیز مورد تاکید قرار دارد که باعث شــده اعتماد بــه عنوان مولفه اصلی سرمایه اجتماعی به شدت تضعیف بدبینی و ناامیدی، جایگزین انتظارات مثبت گذشته شود. چشمانداز منفی نسبت به آینده از یک طرف خروج سرمایه را جایگزین ســرمایهگذاری میکند و از طرف دیگر، به مهاجرت نیروی انســانی بهصورت گسترده دامن میزند.
در بیانیه به این نکته اشاره شده،کشوری که سرمایههای انسانی و فیزیکی خود را از دست میدهد و ســرمایههای مالی و طبیعی آن هم در حالت بحرانی قرار دارد، براساس همه علائم استاندارد، در وضعیت هشدار قرار میگیرد. امروز درآمد سرانه ما، حتی مستقل از توزیع بسیار نابرابر آن، نهتنها از ترکیه، بلکه در سطحی پایینتر از آذربایجان، ترکمنستان و قرقیزستان قرار گرفته است.علائم هشدار را میتوان به راحتی در محیط پیرامونی مشاهده کرد، اقتصاددانان نیز در ادامه با اشاره به اینکه امروز وقتی انباشت مشکلات آب، خاک، پیشروی بیابانها، تخریب جنگلها و مراتع، آلودگی گسترده هوا، ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، مشکلات عمیق نظام بانکی و کسری بودجه بزرگ ساختاری را در کنار چالشهای جدی سیاست خارجی که محدودیتهای مالی و اقتصــادی زیادی را برای کشــور به وجود آورده و خود را در رشد اقتصادی پایین و تورم بالا منعکس کرده، مشاهده میکنیم، متحیر میشویم که چگونه نظام حکمرانی، بیمحابا، جبهههای بســیار پرریســک جدیدی مانند ورودبه حوزههای فرهنگی شخصی مردم را به روی خود میگشاید و خود، داوطلبانه به ابعاد بحرانها میافزاید.
توان غلبه بر مشکلات
اقتصاددانان در بیاینه خود تاکید کردهاند: بدون هیچگونه تردیدی، اگر کشور با چالش موجود سیاست خارجی و مشکلات عمیق ضعف اعتماد به شکل حاد کنونی هم مواجه نبــود، بازهم برای غلبه بر مشــکلات عظیم انباشته شده موجود، مهلتی بیش از دو دهه کار فشرده پرتنش توام با همراهی مردم نیاز داشت.
به عقیــده آنها نظام اداره کشــور برای عبــور از چالشهــای بــزرگ موجــود، به هنرمندان، ورزشکاران، اســتادان دانشگاه، روزنامهنگاران، دانشجویان و کنشـگران سیاسی که نوع دیگری میاندیشند، نخبگانی که منتقد هستندبسیاری دیگر از گروههای موثر جامعه نیازمند اســت. حل مشــکلات عمیق کشور یک فرآیند فنی یا اداری نیست که بتــوان با هر تعــداد و با هــر وضعیتی از شرایط سیاسی و اجتماعی و با هر کیفیتی از حکمرانی آن را به اجرا درآورد، بلکه برای این کار، ناچار به عبور از یک فرآیند بســیار پیچیده اجتماعی -سیاسی است که فقط با موافقت و مسالمت و شنیدن نظرات و گردن نهادن به خواستههایی که بعضی از آنها را نظام تصمیمگیری هم نمیپسندد حاصل میشود. اما متاسفانه آنچه مشاهده میکنیم این است که با سخاوتمندی بســیار، در هر یک از این حوادث، بخش بزرگی از این نیروهای موثر از دست رفتهاند.
اقتصاددانان با اشاره به اینکــه انتقاد یــک نعمت بزرگ بــرای تصحیح خطاهایی است که هر تصمیمگیرنده مهمی در معرض آن قرار دارد، نوشــتهاند ایــن نعمت بزرگ در صورتی که مورد استفاده قرار نگیرد به اعتراض تبدیل میشود و اعتراض چنانچه شنیده نشــود به خشم تغییر وضعیت میدهد و خشم در ادامه تبدیل به نفرت میشود و از اینجا به بعد، خشــونت بــه عنوان نیروی پیشران اصلی عمل میکند. همچنین اصرار بر اجرای سیاســتهایی که هرچند از منظر تصمیمگیرنده درست به نظر برسد ولی مورد مخالفت طیفهای بزرگ و موثری از جامعه
باشــد، تنها منتهی به سوق دادن بخشهای بزرگتری از مردم به مخالف میشود و با این کار کنترل عمومی حجم بــزرگ اعتراضها ناممکن میشود.
امضاکننــدگان بیانیه با اشــاره به اینکه شواهد نشــان میدهد به دلیل سوءتدبیر، از مراحــل کمخطر عبــور کــرده و وارد فاز خشم شــدهایم. نوشــتهاند:ممکن است تصمیمگیرندگان موفق شوند در مرحله خشم، آن را سرکوب کنند و به اشتباه تصور کنند که غائله به پایان رسـیده، اما با خشم فروخفته بخشهای بزرگ و موثر جامعه،اداره کشور جز از طریق تداوم به کارگیری اجبارهای مختلف ناممکن میشود و این فرآیند، فاصله و قهری دائمی را میان جامعه و حکومت رقم میزند که نتیجه آن فقط تعمیق بیشــتر فقر و فساد است.
پنــج اقتصــاددان آزادیخــواه در پایان بیانیه خود با اشــاره به اینکه شاید هنوز هم دیر نشــده باشــد، تاکیده کردهانــد اینکه مسئوالن رســما اعالم کردهاند که انتقاد و اعتراض، حق مردم اســت اما اغتشاش و آشوب غیرقابل قبول است، بیان سنجیدهای است که عدم ارائه راهکارهای اجرایی برای تحقق آن، به بروز فجایعی منجر میشــود که بخشــی از آن را به طور ویــژه امروز در دانشگاهها مشاهده میکنیم. فقط با به رسمیت شناختن عملی انتقاد و اعتراض است که میتوان از شتاب گرفتن اغتشاش و به هم ریختگی فراگیر امور جلوگیری کرد. از اینرو برای اجتناب از فرو افتادن عمیقتر در بازی باخت -باخت موجود، ابتکار عمل به طور کامل با تصمیمگیرندگان است.هرچند توصیه به معترضان برای استفاده از ادبیات اعتراضی وزین نیز همچنان یــک تاکید خیرخواهانه است.
فقط لازم است یک گام متواضعانه و از روی آشتی از سوی تصمیمگیرندگان به جلو برداشته شود، تا جامعه پرمهر ایرانی نیز چندین گام به سمت جلو بردارد. اقتصاددانان با اشاره به اینکه بهراحتی میشد با پذیرش خطایی که صورت گرفته و ضایعهای را نه فقــط برای یک خانواده کوچک بلکه برای خانواده بزرگ و مهربان ایرانی به وجــود آورده و عذرخواهی بابت آن، ابعاد غمبــار موضوع، محدود به یک مساله شــود. اما با کمال تاسف، آن یک مساله، امروز به دهها و بلکه صدها ضایعه جبرانناپذیر انسانی و اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است. در حال حاضر همچنان این فرصت وجود دارد کــه با آزادی همه آنانی که فرزندان این ســرزمین هستند و باید در ساختن فردای آن نقشآفرینی کنند و فراهم آوردن شرایط طرح و بیان آزادانه انتقادها و ابراز اعتراضهای رسمی و مسالمتآمیز، گام اول انسجام مجدد جامعه برای گذار از ایــن پیچ خطرناک برداشته شود