به گزارش محیانیوز،هر جا که رفت و آمد باشد و فرصتی برای درنگ عابران پیاده، بساطشان را پهن میکنند. فرقی نمیکند که حاشیه پیادهرو خیابان انقلاب باشد یا بلوار کریمخان زند. مهم یک متر مربع جای مناسب است و کتابهایی که نمیتوانند به پشت ویترین کتابفروشیها راه پیدا کنند. اما افست میشوند و به راحتی آب خوردن سر از گوشه و کنار شهر در میآورند.
اوایل بساط کتابهای افستی فقط محدود به حاشیه خیابان انقلاب بود، درست روبروی کتابفروشیهایی که محصولات رسمی بازار کتاب ایران را دست مشتریها میدادند. اما حالا همه جای شهر هستند. از درکه و دربند گرفته تا اطراف ترمینالهای مسافربری.
در بساطشان همه جور کتابی پیدا میشود. از مجموعه آثار صادق هدایت تا کتابهایی در مورد علوم غریبه. کسبوکارشان رونق زیادی دارد، روز به روز هم تعدادشان زیاد میشود و هم کمیت و کیفیت کتابهایشان بالا میرود.
خودشان میگویند ما فروشندهایم، کتاب را میخریم و میآوریم گوشه خیابانی، جایی بساط میکنیم. راست هم میگویند، آنهایی که بساط میکنند فقط فروشنده هستند. کتابها را کسان دیگری تولید میکنند، کسانی که شم اقتصادی قوی دارند، بازار کتاب را میشناسند و میدانند چه کتابهایی توقیف شده، چه کتابهایی چاپ نمیشود و عابرانی که در پیادهروها قدم میزنند چه کتابهایی را دوست دارند؟
سرمایهگذاری کم، سود زیاد
کسب و کار زیرزمینی در حوزه کتاب راحتتر از راه انداختن یک انتشاراتی یا کتابفروشیست. نه سرقفلی و کرایه آنچنانی نیاز دارد و نه پروسه دریافت مجوزهای لازم برای فعالیت به عنوان ناشر و کتابفروش. اول باید جای دنجی با کرایه پایین پیدا کرد. حاشیه شهر که باشد فبها المراد.
بعد فقط یک دستگاه چاپ نیاز هست و یک کارگر. دستگاههای چاپ سه نوع هستند، ریکو، ریسو و آفیشو. ریکو حالا تقریبا از بورس خارج شده چون قطعاتش پیدا نمیشود و تعمیرش سخت است. اما یک دستگاه ریسوی ۳۸۰۰ که A3 میزند را میشود حدد ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان خرید.
آفیشو گرانتر است، مدل ۱۰۵۵ آن بین ۷ تا ۸ میلیون تومان قیمت دارد. دستگاه را خیلی راحت می شود خرید. خرید و فروشش نه جرم است و نه کسی میتواند ثابت کند که خریدار این دستگاه را با چه نیتی میخرد.
دستگاه که خریداری شد، میماند یک کارگر ساده که تا دلت بخواهد هست. کارگر ساده چاپچی برای هر فرم کتاب بین ۲ تا ۲/۵ تومان دستمزد میگیرد. هر چه بیشتر کار کند، بیشتر گیرش میآید. صحافی کتابها هم کار زیادی ندارد. هر کتاب بستگی به قطرش بین ۱۵۰ تا ۲۵۰ تومان صحافیاش برای تولیدکننده آب میخورد.
تیراژ کتابها در بازار زیرزمینی هم بستگی به فروش آنها دارد، مثلا تیراژ هدایت بالاست. «عایشه بعد از پیغمبر» به راحتی آب خوردن فروش میرود. کتابهای گلشیری هم پرفروش هستند، مخصوصا «جننامه».آثار شریعتی، شجاعالدین شفا، علی دشتی در کنار ترجمه بهمن فرزانه از «صد سال تنهایی» مشتریهای زیادی دارند.آثار کلاسیک فارسی هم در این بساطها پیدا میشوند. کلیات عبید زاکانی، شاعر و طنزپرداز، کلیات میرزاده عشقی شاعر دوره قاجار و ... از جمله کتابهای موجود در بازار افست ایران است.
هر کتاب یا مجلهای که در بازار نایاب میشود، با فاصلهای ده روزه سر و کلهاش در بساطها پیدا میشود. مثل رمان آخر مارکز «خاطره دلبرکان غمگین من» بلافاصله پس از ممنوعالچاپ شدن یک جای ثابت برای خودش در بساطیها پیدا کرد.
در بازار زیرزمینی کتاب از حقالتالیف و مابقی مسائل خبری نیست، تولیدکننده فایل کتاب را یا از روی اینترنت دانلود میکند یا میدهد دست یک تایپیست که با ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان یک کتاب ۲۰۰ صفحهای را تایپ میکند.
قیمت تمام شده برای چاپُ صفحهای ۲ تا ۳ تومن است. یعنی چاپ یک کتاب ۲۰۰ صفحهای برای تولیدکننده بین ۴۰۰ تا ۶۰۰ تومان آب میخورد اما این کتاب تا به دست بساطی برسد رقمش بالا و بالاتر میرود. با اضافه کردن رقم صحافی، حمل و نقلُ کرایه مکان و آب و برق و تلفن این قیمت اندکی بالاتر می رودُ اما باز هم فاصله زیادی با قیمت هایی دارد که فروشنده ها \ای بساط از مشتری هایشان می گیرند.
پای بساط هم که قیمتها مثل همه جا سر به فلک میزند، هر چقدر تیغ فروشنده ببرد و خریدار راضی باشد، کتاب معامله میشود. مثلا الان کتاب «معمای شاه» نوشته عباس میلانی بین ۲۵ تا ۴۵۰ هزار تومان فروش میرود. کتابهای دیگر هم دست کمی از «معمای شاه ندارند» که تازه روانه بساطها شده است.
حقوقی که باد میشود و به هوا میرود
تولیدکنندهها سود خودشان را دارند و فروشندهها هم سود خودشان را. نویسنده، مترجم و خانوادههای صاحبان آثار اما چیزی از این بازار نصیبشان نمیشود. مثلا فکر کنید اگر قرار بود درصدی از چاپ غیرمجاز کتاب «صد سال تنهایی» به زندهیاد بهمن فرزانه میرسید، او تا به حال چقدر درآمد داشت.
این بازار زیرزمینی کتاب البته فقط محدود به تهران نیست. حالا در همه شهرهای بزرگ ایران به راحتی میتوان محصولات ناشران غیرمجاز یا زیرزمینی را دید، ناشرانی که نه خطر تعلیق در دولت گذشته بیخ گوششان بود و نه کسی نظارتی بر کارشان دارد، اما حالا به سودهای میلیونی و میلیاردی در حاشیه پیادهروها دست پیدا میکنند.