موضع متفاوت باهنر: دل انسان از فوت مهسا امینی می‌سوزد، چه سکته کرده و چه اتفاق دیگری افتاده باشد/ مجوز دادن به تجمع های اعتراضی، اجرایی نشده و در کتاب ها مانده

هر کنش و حرکت اجتماعی حتی اگر اغتشاش‌گونه باشد ابعادی سیاسی دارد. تحلیل خود را با توجه به شناختی که از اینگونه اتفاقات دارید، بفرمایید.

بسیاری از مسائل را مقام معظم رهبری در بیانات خود فرمودند و آنها را تبیین کردند؛ بنابراین می‌توان به این جمله حضرت آقا ارجاع داد که ما جهاد نظامی، فرهنگی و غیره داریم ولی اولی بر همه جهاد تبیین است و پرده‌برداری از واقعیت‌ها و تبیین‌کردن مسائل چه مثبت و چه منفی و موفقیت و عدم موفقیتی که وجود دارد.

جهاد تبیین یکی از ضروری‌ترین مسائل سیاسی امروز ماست. ۴۴-۴۵ سال است که با همه این توطئه‌ها دست‌به‌گریبان هستیم؛ از جنگ تحمیلی گرفته تا تهاجم‌های فرهنگی، تحریم‌های سنگین و ناجوانمردانه اقتصادی و بمباران رسانه‌ای، باتوجه به قدرت رسانه‌ای که غرب دارد.

این هجمه‌ها و توطئه‌ها در چه عرصه‌هایی ادامه دارد؟

قدرت یک حکومت بر چهار رکن پابرجاست؛ اقتصاد، سیاست، قدرت نظامی و رسانه. ما از هر چهار جبهه به‌طور متوالی تحت فشار استکبار جهانی بوده‌ایم؛ زیرا پدیده نظام جمهوری اسلامی یک پدیده نوپا بود و حرف جدیدی می‌زد و می‌زند. در همه حرکات، رفتار و سکناتش هم موفقیت‌های زیادی را داشته، البته نباید از کاستی‌ها غفلت کنیم، اما واقعیت قضیه این است که موفقیت‌ها اصل است. انتظاراتی که ما در سال‌های ۵۷ و ۵۸ داشتیم که باید به کدام سمت حرکت کنیم، اکنون در سال ۱۴۰۱ بسیاری از این انتظارات و حتی چند برابر از آنها برآورده شده است؛ البته مواردی را هم داریم که فاصله پارامترها و امتیازات‌مان از ایده‌آل‌های‌مان زیاد است و به‌صورت مبسوط، حضرت آقا این مساله را در بیانیه گام دوم فرمودند. این داستان چهل و چند ساله ماست و حالا حالاها هم تمام‌شدنی نیست.

با این فشارها می‌توانند بر جمهوری اسلامی تأثیر بگذارند؟

زمانی می‌گفتند که ما به‌طور رسمی به‌دنبال تغییر رفتار نظام هستیم ولی اکنون می‌گویند که ما به دنبال تغییر نظام هستیم؛ باز هم حضرت‌آقا در همان مقطع فرمودند که تغییر رفتار نظام یعنی تغییر خود نظام. اگر قرار باشد نظام از یکسری اصول پایه خودش دست بردارد، دیگر جمهوری اسلامی نیست؛ کمااینکه در بیانیه گام دوم نیز فرمودند ما یکسری اصول ثابت داریم که الی الابد از این اصول دفاع می‌کنیم و در آن جدی هستیم که بحث استقلال، آزادی، مشارکت مردم و اسلامی بودن نظام است. اما اینها نباید ما را از فاصله‌هایی که افتاده است، غافل کند.

یعنی همین فاصله‌ها منجر به اتفاقات اخیر شده است؟

در بعضی از رفتارها، حرکات و هدف‌گذاری‌ها فاصله‌مان با هدف زیاد است. مسائل اخیر را هم باید در قالب همین مسائل تبیین کرد که جرقه‌ای زده شده است و خانم مهسا امینی از دنیا رفتند. این امر عادی نیست، کلیک‌ها و هشتگ‌هایی زیادی در سراسر دنیا به نام ایشان می‌شود، که کاملاً یک برنامه از پیش تعیین‌شده را نشان می‌دهد که ریزه‌کاری‌های آن دیده شده است و جلوه‌ها و جنبه‌های مختلف آن را باز کرده و دیده‌اند؛ البته حادثه تلخی است که دل انسان می‌سوزد؛ چون جوان است چه حالا سکته کرده و چه اتفاق دیگری افتاده باشد، به‌هرحال ایشان فوت شده است. همه مسئولان کشور هم گفتند که ما رسیدگی می‌کنیم. از این نوع حوادث، روزانه بسیار در دنیا اتفاق می‌افتد و شما اگر صفحه حوادث روزنامه‌ها را بخوانید، از این نوع حوادث بسیار وجود دارد؛ یعنی حادثه‌های تأسف‌باری صورت می‌گیرند اما غیرمترقبه نیستند. در آمریکا هم هر روز می‌گویند که کسی به مدرسه رفت و تیراندازی کرد، چند کودک و نوجوان را به قتل رساند یا پلیس آنقدر پایش را روی گردن شهروند سیاهپوست گذاشت تا خفه شد و غیره که اینها ناهنجاری‌هایی هستند که اتفاق می‌افتند.

اما در خصوص ایران شاهد برخوردهای سلبی و اقدامات تحریمی هستیم.

قبل از کرونا جلیقه‌زردها در پاریس هرشب مکان‌های مختلف را به آتش می‌کشیدند که کرونا به داد آقای مکرون رسید. چقدر رسانه‌ها این مساله را پوشش دادند؟ چقدر برخورد تحریمی کردند و چقدر مسئولان بلندپایه ازجمله رئیس‌جمهور آمریکا و غیره اظهارنظر یا اظهار تأسف کردند که مثلاً ما متاسفیم که چند نفر در فلان جا کشته شدند؟! بنابراین این داستان کاملاً از پیش طراحی‌شده است و این افراد هر روز سعی می‌کنند که برگ جدیدی رو کنند.

باز به صحبت حضرت آقا استناد می‌کنم که مگر همه این کشورها و رژیم‌صهیونیستی بعد از جنگ تحمیلی به ایران حمله نکردند؛ نه اینکه دل‌شان سوخته و نخواستند این کار را بکنند، بلکه احساس کردند که هزینه‌هایی که در این حمله خواهند داد، بیش از درآمدشان است. والا همین الان اگر یک لحظه به این جمع‌بندی برسند که با یک حرکت نظامی سراسری می‌توانند نظام جمهوری اسلامی را از پا دربیاورند، لحظه‌ای تأمل نخواهند کرد؛ چون اینها از هر حربه‌ای که داشتند در این ۴۰ سال استفاده کردند و شدیدترین اقدامات ضد حقوق بشر را انجام دادند؛ مثلاً به هواپیمای مسافربری که در تاریخ بشریت بی‌سابقه است، حمله کردند و نه‌تنها نمی‌گویند که ما اشتباه کردیم، می‌گویند زده‌ایم، خوب هم زدیم و جایزه هم می‌دهند. از هر حربه شنیع و ضد حقوق بشر استفاده کرده‌اند. یا در همین تحریم‌ها، اگر تجهیزات نظامی، برنج، روغن و مواد غذایی نمی‌دهند، خدا را شکر که ما از روز اول نسبت به اینها نیازی پیدا نکردیم و آنها به ما نیازمند بودند اما دارو برای کودکان تالاسمی و کودکان بیماری‌های خاص تحریم شده، در کجای دنیا چنین تحریم‌هایی اعمال شده است؟ از هر وسیله‌ای می‌خواهند استفاده می‌کنند؛ بنابراین این اتفاقاتی که افتاده است قطعاً قابل پیگیری هستند و مرگ خانم مهسا امینی باید پیگیری شود و اگر مجرمی وجود دارد، حتماً باید مجازات شود.

اتفاقی که در چابهار رخ داده هنوز در حد شایعه است و باید پیگیری، تحقیق و بررسی شود. عموم مردم هوشیار هستند ولی دشمن سعی می‌کند که در جامعه ما از ستون پنجم استفاده کند. بعضی‌ها را در آب نمک نگه می‌دارد تا بتواند بعد از نفوذ و ارتباطات‌شان استفاده کند. دیروز حضرت آقا فرمودند و خدمتتان عرض می‌کنم که قبلاً می‌گفتند بالاخره افرادی از قطار انقلاب پیاده می‌شوند، اما بعضی‌ها می‌گویند صنوف هم باید پیاده شوند. در همین اغتشاشات، کسانی که وارد شدند از صنوف مختلف بودند؛ حتی برخی با لباس روحانیت هم در میان آنها وجود داشت، مهندس، سلبریتی و ورزشکار هم وجود داشت. در مقابل کسانی که در مقابل اغتشاشات ایستاده و دفاع کردند از همه صنوف در آنها وجود داشت.

یعنی موضع‌گیری‌های یک سلبریتی یا ورزشکار را نباید به کل تعمیم دهیم؟

اگر فوتبالیستی اشتباه کرد، ما نباید جامعه فوتبالی را کلاً متهم کنیم. اگر دو سلبریتی که قبلاً پول نظام را می‌خوردند، گنده شده و اشتباهی کرده‌اند، ما نباید تمام روشنفکران، هنرمندان، هنرپیشه‌ها و مجریان را متهم کنیم. حتی می‌توان گفت کسانی که طرفدار اغتشاشگران شدند در ابتدا چند روحانی بودند. باز حضرت آقا نصیحت کردند که اگر بدون تحقیق و بررسی اظهارنظری کردید، امروز که مساله برایتان روشن شده است بیایید و صحبت کنید.

نقش خواص در بزنگاه‌ها همیشه محل بحث بوده است، در مورد اخیر چگونه قابل تحلیل است؟

از زاویه دیگری بیان می‌کنم و به موضوع دیگری می‌پردازم. مثلاً می‌گوییم دفاع از حریم حرم که در زمان شهید سلیمانی و سوریه و کشورهای دیگر وجود داشت. عده‌ای بودند که با پارتی سعی می‌کردند بدون نوبت به سوریه بروند و بسیار اصرار داشتند که بسیار سریع به سوریه بروند. عده‌ای دیگر هم علاقه‌مند بودند که به سوریه بروند ولی هر وقت که نوبت آنها شود. عده‌ای می‌گفتند که ما داوطلبانه نمی‌رویم ولی اگر در خدمت سربازی باشیم و فرمانده بگوید که به آنجا برویم، ما سمعا و طاعتا می‌رویم. عده‌ای گفتند ما کاری به خیر و شر مساله نداریم.

منظورتان این است که باید خواص را هم دسته بندی کنیم؟

بله، مثلاً عده‌ای نه‌تنها به سوریه نمی‌روند، بلکه مانند همین رئیس فتنه‌گران که در نقد شهید سردار همدانی بیانیه داده بود، رفتار می‌کنند. درصد بسیار پایینی در این طبقه قرار می‌گیرند که من آن را جریان سیاه نامگذاری می‌کنم. این‌ها آرزو می‌کنند که نه جمهوری اسلامی باشد و نه انقلاب وجود داشته باشد و نه ولایت فقیهی. ایشان رأی‌شان سیاه است اما اگر دست به اسلحه بردند باید با آنها برخورد شود، در غیر این صورت خیر. رأی آنها به همه مسائل نظام رأی منفی است.

عده‌ای ۳۰-۴۰ درصدی هم می‌گویند که ما مخالف نظام نیستیم و می‌خواهیم زندگی کنیم اما داوطلبانه به سوریه نمی‌رویم. حاکمیت با اینها باید برخورد خاص خودشان را داشته باشد. فردی می‌گفت که من هدفم این است که معاند این نظام را به مخالف تبدیل کنم، مخالفان را به بی‌تفاوت، بی‌تفاوت را به طرفدار و طرفدار را به ایثارگر تبدیل کنم. به نظر من، رویکرد نظام، حاکمیت و انقلابیون باید به همین صورت باشد.

خواص هم باید همین رویکرد را داشته باشند و اگر جایی نفعی بود باید سروصدا کنند و اگر جایی این فکر وجود داشت که ممکن است ریزش آرا به وجود بیاید، نباید چنین محاسباتی انجام دهند؛ واژه‌هایی در این میان ساخته شد، مثل ساکتین فتنه و برخی‌ها هم کاسبین فتنه بودند. معتقدم بسیاری از این بیانیه‌ها و نامه‌ها دست خود این افراد نیست و ازسوی معاشرانشان تحریک می‌شوند که چنین نامه‌هایی را بنویسند و بیانیه‌های اینچنینی را صادر کنند. افراد زیادی در کشور وجود دارند که کاسبان چنین وضعیتی هستند.

بنابراین خواصی که پشت اغتشاشگران ایستادند را کاسب می دانید.

در بین خواص هم کسانی وجود دارند که در روزهای اول واکنش‌هایی داشتند و مسلماً کلاه سرشان رفته است و حرف‌هایی به نفع اغتشاشگران زده‌اند اما بعد از گذشت روزها که می‌بینند اینگونه کشورهای اروپایی، رژیم‌صهیونیستی، سعودی‌ها و حتی بایدن واکنش نشان می‌دهند، باید در این شرایط بیایند و اصلاح موضع کنند. خواص نباید ساکت شوند، باید بیانیه بدهند و اعلام حضور کنند. کما اینکه مردم اعلام حضور کردند و دیدید که هیأت‌های مذهبی در میدان انقلاب جمع شدند و چه معرکه‌ای در آنجا اتفاق افتاد و چندصدهزار نفر در آنجا برای دفاع از اسلام و جمهوری اسلامی جمع شدند.

نیروی انتظامی، سپاه، ارتش و وزارت اطلاعات قوام‌بخش امنیت و حراست کشور هستند. در نیروی انتظامی چندهزارنفره اگر کسی اشتباهی کند و فردی در این سیستم دچار خطا شود، به اندازه همان خطا باید به آن رسیدگی و بررسی شود.

اگر در این قصه اخیر خواص نقش‌آفرینی بیشتری می‌کردند تأثیر بیشتری نداشت؟

به نظر من، روی فرآیندها باید بیشتر تکیه شود. خواص در نظر برخی به‌منزله هیأت دولت، خبرگان، شورای نگهبان و امامان جمعه‌ هستند. از نظر برخی هم خواص برخی از صنوف هستند که طرفدارانی دارند و حرف آنها شنیده می‌شود. ممکن است این صنف جواهرفروش‌ها، فوتبالیست‌ها یا غیره باشند.

خواص سیاسی منظور است.

بله، این افراد باید حتماً موضع‌گیری کنند و تا آنجا که من دیدم یکی دو نفر از آنها بیانیه صادر کردند، ولی تعدادی هم هنوز بیانیه صادر نکردند. نمی‌دانم تحلیل آنها چیست، فکر می‌کنند که آبرویی دارند و آن آبرو را برای روز مبادا باید نگه دارند. به نظر من، روز مبادا امروز است که اغتشاشگران وارد خیابان‌ها شده‌اند و مزدورانی هستند که با برنامه کار می‌کنند. کسانی که در صحنه هستند می‌گویند که سران اغتشاش‌گر مشخصاً آموزش‌دیده هستند که چگونه راه را ببندند، چگونه اوضاع را به هم بریزند، چگونه فرار کنند، خودشان را از صحنه بیرون ببرند و بقیه را به دام بیندازند.

گلایه دیگری که وجود دارد این است که در نظام ما، نیروهای نظامی و انتظامی چند بخش هستند؛ واجا، اطلاعات سپاه، حفاظت ارتش، قوه قضاییه و ... . همه اینها زحمت می‌کشند و جزو سربازهای گمنامی هستند که همه سرمایه خودشان را در اختیار نظام جمهوری اسلامی قرار می‌دهند.

یکی از کلیدواژه‌های صحبت‌های رهبری که موردتوجه رسانه‌های خارجی هم قرار گرفت بحث تنبیه بود. برخورد دستگاه قضایی باید به چه شکلی باشد که بازدارنده باشد و دیگر این برخوردها تکرار نشوند؟

رده‌های مختلفی وجود دارد که چه کسانی که دستگیر شدند و چه کسانی که دستگیر نشدند و در آینده نه چندان دور باید به سراغ آنها بروند، این افراد باید کاملاً از هم قابل تفکیک باشند. دو جنبه وجود دارد؛ یکی نوع جرم و یکی نیت مجرم است. گاهی یک فرد هیجان‌زده شده و در اغتشاشات شرکت می‌کند، شیشه‌ای را می‌شکند و جرمی را مرتکب می‌شود، این فرد باید تنبیه شود و گوشمالی صورت گیرد تا تکرار نکند. اما کسی هست که فرماندهی دارد و کسی او را آرنج می‌کند و تیم می‌چیند و از جای دیگری دستور می‌گیرد. با این فرد باید به‌عنوان یک جاسوس عملیاتی برخورد شود؛ آدمی که نه‌تنها اطلاعات را به دشمن می‌دهد، بلکه تحت امر دشمن عملیات انجام می‌دهد، به هر دلیلی چه پول گرفته باشد، چه مقامی در آینده به او وعده داده باشند اما عالما و عامداً تحت دستور قرارگاهی در بیرون هست که اغتشاشات را مدیریت می‌کند. برای چنین فردی باید اشد مجازات در نظر گرفته شود.

آقای اژه‌ای و بقیه قضات افراد متدین و مستقلی هستند و شجاعت قضاوت دارند. آقای اژه‌ای در سمت‌های مختلفی بوده‌اند ولی انتظار داریم که حکم این افراد را تسریع کنند. همانطور که فرمودید، مجازات باید چه در اسلام و چه در قوانین یک اثر بازدارنده داشته باشد. یکی از این آثار بازدارنده سرعت عمل در رسیدگی است.

یکی از مشکلاتی که وجود دارد این است که مردم فکر می‌کنند که گوشی برای شنیدن اعتراض وجود ندارد و جایی برای بیان اعتراض نیست، چه فکری باید برای این مشکل کرد؟

ما بحث‌های تئوریکی داریم که ممکن است عده‌ای با تئوری نظام مشکل داشته و آن را قبول نداشته باشند. علمای انقلاب در فلسفه و منطق کم نمی‌آورند و ۱۵۰۰ سال است که در این زمینه تلاش می‌کنند. اوایل انقلاب، در تلویزیون، مرحوم شهید بهشتی با رئیس حزب توده درباره خدا بحث می‌کردند، اشکالی هم نداشت. سال‌ها پیش حضرت آقا بیان کردند که کرسی‌های آزاداندیشی از لحاظ فکری و پژوهشی در دانشگاه‌ها باید تأسیس شود. کرسی آزاداندیشی یعنی عده‌ای بنشینند و بحث کنند که این بحث‌ها می‌تواند در زمینه‌های مختلفی باشد هم درباره اعتقادات می‌توان بحث کرد و هم درباره مسائل دیگر.

ایده خوب کرسی‌های آزاداندیشی را نتوانستند در دانشگاه‌ها خوب اجرا کنند. بحث فکری و منطقی باید در زمینه‌های مختلف در این کرسی‌های آزاداندیشی انجام شود، نه اینکه به یکدیگر فحش بدهند و توهین و هتک حرمت کنند، بلکه بنشینند و منطقی با هم بحث کنند. ۱۵سال قبل آقا دستور داده بود این کرسی‌های آزاداندیشی تأسیس شوند، شورای انقلاب فرهنگی تاکنون چه کرده است؟! در جاهای محدودی شکلی از کرسی‌های آزاداندیشی وجود دارد ولی استادان دانشگاه هرچه بیشتر در این کرسی‌های آزاداندیشی شرکت ‌کنند رتبه‌شان بالا می‌رود، مانند مدرک شده است. این یک نوع استفاده ابزاری از این کرسی‌هاست.

یعنی دوباره برای فراهم کردن فضای بیان اعتراض، باید به سراغ این کرسی‌ها برویم؟ یا اینکه امکانات قانونی دیگری هم هست؟

کسانی که در زمینه‌های مختلف اعتراض دارند، باید برای آن‌ها کرسی‌های آزاداندیشی باشد تا اعتراضات‌شان را بیان و پاسخ دریافت کنند. ما در قانون داریم که احزاب می‌توانند از وزارت کشور مجوز بگیرند و تظاهرات اعتراضی داشته باشند ولی این امر عملیاتی نشده و بیشتر در کتاب‌ها و آیین‌نامه‌ها باقی مانده است. یک شخص یا فرد حقیقی می‌خواهد از وزارت کشور مجوز بگیرد، این اعتراض را باید خودش مدیریت کند و این اعتراض نباید از منطق گفت‌وگو به کتک‌کاری، آتش‌زدن و شیشه شکستن تبدیل شود. کسی که این مجوز را می‌گیرد، باید ضمانت این را هم بدهد.

عموم مردم با حزب ارتباطی ندارند و اعتراضاتی هم ممکن است داشته باشند، آن‌ها چگونه باید این اعتراضات خود را بیان کنند؟

معمولاً حزب‌ها دعوت می‌کنند تا در مساله‌ای مردم آنها را همراهی کنند و نظر خودشان را بگویند و اعتراضات‌شان را به اعضای حزب محدود نمی‌کنند، بلکه با مردم در این اعتراضات شرکت می‌کنند. حتی اگر حزبی هم وجود نداشته باشد، یک فرد، سلبریتی، فوتبالیست یا هر فرد دیگری می‌تواند مردم را برای ماجرایی دعوت ‌کند، مجوز را هم بگیرد و اعتراض را به‌صورت عمومی برگزار کند. هر شخص حقیقی هم می‌تواند به وزارت کشور برود و درخواست بدهد اما اینکه آن شخص حقیقی چقدر مخاطب دارد، دیگر به نام فرد بستگی دارد. اما اکنون در کشور ساختار اعتراضی اجرایی وجود ندارد.

با سلبریتی‌ها و خواصی که مردم را دعوت به اعتراض و اغتشاش می‌کردند باید چه رفتاری شود؟

برای هرکس که در این اغتشاشات مردم را دعوت به شورش و اعتراض کرده باید جرم‌انگاری شود و متناسب با جرمی که صورت گرفته برای آن مجازات تعیین شود. ممکن است کسی جرمی را براساس تحریک انجام دهد ولی کسی پول گرفته و این جرم را صورت می‌دهد. برخی دوستان کم‌فهم ما که ادعای انقلابی گری دارند، می‌خواهند این افراد را صنفی از قطار انقلاب پیاده کنند این کار نشدنی است. تیم‌ملی ما باید برود جام جهانی و مسابقه بدهد، ما نباید این تیم را به‌خاطر دو نفر تحریک کنیم. ما به‌دنبال مسامحه با جاسوس، جنایتکار و دشمن نیستیم اما حتماً باید برخورد شود ولی باید روحیه جمهوری اسلامی این باشد که معاند را به طرفدار تبدیل کند. باید روحیه جذب حداکثری و دفع حداقلی داشته باشیم، نه اینکه همه گروه‌ها را از قطار انقلاب پیاده کنیم و فقط ایثارگران را در آن ببینیم. در واقعه عاشورا امام حسین(ع) بارها با عمرسعد بحث کرد، درحالی‌که می‌دانست که نمی‌تواند او را از راهی که می‌رود باز دارد ولی برای اینکه به ما شیعیان آموزش دهد به این کار ادامه داد. در قرآن هم خداوند به حضرت موسی(ع) می‌گوید که برو با فرعون با زبان نرم صحبت کن شاید تأثیر بگذارد. خداوند که شاید و اما نمی‌گوید، بلکه این آموزش رویه است. متاسفانه برخی از مدعیان انقلابی گری ما درست برعکس عمل می‌کنند و فکر می‌کنند جذب حداقلی و دفع حداکثری بهترین روش است.

در خصوص تغییر قانون اساسی که پیش از این مطرح کرده بودید به چه نقطه‌ای رسیده‌اید؟

در زمینه‌ قانون اساسی رایزنی‌هایی با اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام و دیگر سیاسیون انجام می‌دهیم ولی ساختاری هنوز شکل نگرفته است.

اگر نکته‌ای در پایان دارید بفرمایید؟

مساله‌ای که می‌خواهم مطرح کنم این است که ما نقشه‌راهی در زمینه اقتصاد، سیاست، اجتماع، امنیت و فرهنگ که قابل ارائه و اجرا باشد در کشور نداریم. سیاست‌های برنامه هفتم بسیاری از بحث‌های ما را روشن می‌کند ولی مردم وقتی به حافظه تاریخی خودشان برمی‌گردند می‌بینند این سیاست‌ها بارها ابلاغ شده است ولی حضرت آقا مرتب تاکید دارند که این سیاست‌ها باید روی زندگی مردم تأثیر بگذارد؛ سیاست‌هایی ابلاغ شود و مجلس آن را تصویب کنند و به مرحله اجرا درآیند ولی اکنون می‌گویند ده درصد از برنامه اجرا شده و آن ۱۰ درصد هم به صورت اتفاقی اجرا شده است. من بارها گفته‌ام که هیچ‌کس را غیر از مقام معظم رهبری ندیدم که به فکر ۱۰ سال آینده کشور باشد و به ۵۰ سال آینده کشور فکر کند؛ به آقای رئیسی ارادت دارم و به ایشان هم رأی داده‌ام اما مثلاً دولت سیزدهم ممکن است برنامه‌هایی را اجرا کند ولی به ۲۰ سال بعد از آن فکر نکند و همه چیز واگذار می‌شود به رئیس‌جمهور یا رئیس‌جمهورهای بعدی. این موضوع باید به صورت ساختاری و فرهنگی در میان قوای سه گانه مملکت اصلاح و نهادینه شود