به گزارش محیانیوز،چند روز قبل مردی سراسیمه نزد ماموران پلیس پایتخت رفت و گفت که پسرش به طرز مشکوکی ناپدید شده است. او توضیح داد: پسرم آریا ۱۴ ساله است. او آخرین بار برای رفتن به کلاس از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. بعد از کلاس با دوستش فرهاد که به تازگی با او از طریق بازیهای آنلاین دوست شده بود، قرار داشت. ما چند بار با موبایل پسرمان آریا و دوستش تماس گرفتیم اما تماسهایمان بیپاسخ ماند. هیچ کس خبری از آنها ندارد و همین ما را نگران کرده است.
۷ روز بعد
با اظهارات این مرد، پروندهای درباره ناپدید شدن پسرنوجوان تشکیل و تحقیقات پلیس آغاز شد تا اینکه بعد از گذشت یک هفته پدر آریا (نوجوان ناپدید شده) به اداره پلیس رفت و گفت پسرش را ربودهاند.
وی توضیح داد: ۲۴ ساعت پس از ناپدید شدن آریا، موبایل من زنگ خورد. آن طرف خط فرد ناشناسی بود که می گفت آریا و دوستش فرهاد را گروگان گرفتهاند. فرد تماس گیرنده می گفت اگر مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان به آنها پرداخت نکنیم جان پسرمان را میگیرند. آنها تهدید کردند که اگر به پلیس اطلاع بدهیم، جسد پسرم را میسوزانند و ما دیگر هرگز نمیتوانیم او را ببینیم.
وی ادامه داد: من از ترسم حتی به همسرم هم حرفی نزدم. تصمیم گرفتم بدون اینکه به کسی بگویم پسرم را دزدیدهاند، مبلغی که گروگانگیران درخواست کرده بودند را تهیه کنم تا پسرم را آزاد کنند. وی ادامه داد: گروگانگیران حتی عکس و فیلم از پسرم می فرستادند که در حال شکنجه او بودند و در این فیلمها نالههای پسرم قطع نمی شد. دیدن این تصاویر و صدای پسرم مرا به شدت عذاب می داد و می خواستم هرچه زودتر پول درخواستیشان را به آنها برسانم و پسرم را نجات دهم. برای همین پول را تهیه کردم و آدم ربایان از من خواستند تا آن را داخل نایلونی گذاشته و در سطل زبالهای قرار دهم. سطل زباله زیر درختی در یکی از پارک های تهران است. با این حال پیش از اینکه به آنجا بروم از ترس اینکه مبادا آدمربایان بعد از گرفتن پول پسرم را به قتل برسانند تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس خبر بدهم.
دستگیری گروگانگیران
روز هشتم گروگانگیری، پدر گروگان طبق قراری که با آدمربایان گذاشته بود، بستههای پول را داخل سطل زبالهای که آنها گفته بودند قرار داد و ماموران آنجا را زیر نظر گرفتند. لحظاتی بعد دو نفر از گروگانگیران درحالیکه قصد داشتند پولها را از داخل سطل زباله بردارند توسط پلیس غافلگیر و دستگیر شدند. آنها در بازجوییها اعتراف کردند که گروگان خود را در خانه ای زندانی کردهاند. ماموران نیز به آنجا رفتند و پس از نجات گروگان که در اتاقی با دست و پای بسته زندانی شده بود، سومین عضو این باند گروگانگیری را دستگیر کردند. با این حال هنوز سرنوشت دومین گروگان، یعنی فرهاد، دوست ۱۸ ساله آریا، در هاله ای از ابهام قرار داشت و معلوم نبود چه بلایی بر سر او آمده است اما با انجام تحقیقات بیشتر معلوم شد که فرهاد نیز در این گروگانگیری نقش داشته و در حقیقت عضو چهارم باند گروگانگیری است. او در حالی که در خانه یکی از دوستانش پنهان شده بود دستگیر شد و هر ۴ متهم به دستور دادیار شعبه اول دادسرای جنایی تهران در اختیار ماموران پلیس آگاهی قرار گرفتهاند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
ولخرجی
طراح اصلی نقشه گروگانگیری جوانی ۲۳ ساله است که میگوید پس از آشنایی با دختری جوان زندگیش رو به تباهی رفته و در نهایت مجبور شده برای برآورده کردن خواستههای دختر موردعلاقهاش دست به گروگانگیری بزند. گفتوگو با او را بخوانید.
گروگانتان را از قبل میشناختی؟
من او را نمیشناختم. دوستم فرهاد او را میشناخت. فرهاد از طریق بازیهای آنلاین با آریا (گروگان) دوست شده و از وضعیت مالی او و خانوادهاش باخبر شده بود. فرهاد میگفت که پدر آریا بازاری است و وضع مالی خیلی خوبی دارد. از ویلای لاکچری آنها در شمال و اطراف تهران گرفته تا ماشینهای مدل بالایشان گفت و پس از شنیدن حرفهایش وسوسه شدم که نقشه گروگانگیری بکشم.
میخواستی با پولش چه کار کنی؟
من صد میلیون بدهی داشتم. همدستانم هم نیاز مالی داشتند. فرهاد هم وقتی شنید که ما نقشه گروگانگیری در سر داریم، قبول کرد تا با ما همکاری کند. او دنبال پول نبود. بیشتر می خواست هیجان را تجربه کند. آنقدر غرق بازیهای آنلاین بود که تصور میکرد این هم یک بازی است.
چرا صد میلیون بدهی داشتی؟
چون مدتی قبل با دختری آشنا شدم و برای اینکه مقابل او کم نیاورم ناچار شدم از اطرافیانم پول قرض بگیرم. می خواستم خودی نشان بدهم و بگویم پولدارم اما در وضعیت بدی گرفتار شدم. برای برآورده کردن خواستههای دختر موردعلاقهام نیاز به پول داشتم و برای همین نقشه آدمربایی کشیدم.
از مجازات گروگانگیری خبر داشتی؟
نه اصلا به مجازات فکر نکرده بودیم. با خودمان گفتیم چند روزی پسر نوجوان را در اتاقی زندانی اش می کنیم، پولمان را می گیریم و بازی تمام می شود. پدرش هم از ترس جان پسرش شکایتی نمی کند اما خب معادلاتمان اشتباه بود و پدر آریا پای پلیس را به این ماجرا باز کرد.
شکنجه کردن پسر نوجوان هم جزیی از بازی عجیبتان بود؟
میخواستیم پدرش را بترسانیم تا زودتر پول را تهیه کند.
به گروگان آب و غذا هم میدادید؟
غذا هر دو روز یکبار به او میدادیم. روزی هم دو لیوان هم آب.
چطور آریا را ربودید؟
ما با نقشه قبلی سر راه فرهاد و آریا سبز شدیم و با تهدید آنها را ربودیم. حتی به صورت نمایشی با خانواده فرهاد هم تماس گرفته و درخواست پول کردیم تا کسی به او شک نکند. در این مدت فرهاد در خانه دوستانش بود تا اینکه در نهایت ماجرا لو رفت.