به گزارش محیانیوز، فردی که افسرده است یا در حال افسردگی است همیشه متوجه اتفاقی که در وجودش افتاده نیست! گاهی شما علامتهای افسردگی را با خود حمل میکنید و شانههایتان هر روز زیر بار آن خمیدهتر میشود ولی حالتان را به خستگی، مشغلهی زیاد، هورمونها و حتی شرایط و اتفاقات جامعه ربط میدهید! گاهی هم خودتان بر اینکه دچار افسردگی شدهاید واقف هستید اما نمیخواهید باور کنید و جور دیگری آن را به نمایش میگذارید تا دیگران هم بویی نبرند! چرا؟!
این ۸ مورد به شما میگوید که افسردگی دارید و باید آن را جدی بگیرید:
نه برای یک روز و دو روز! بلکه روزها و شبها از پی هم میآیند و میروند و شما تمایلی به انجام کارهایتان ندارید. هر روز به روز دیگر وعده آنها را میدهید و چشم که بچرخانید و خوب دقت کنید متوجه میشوید هفتهها گذشته و شما قدم از قدم برنداشتید!
یکسری کارها که همیشه شما را به وجد میآوردند دیگر حال شما را خوب نمیکند! با انجام آنها هیچ تغییری در خود احساس نمیکنید و کنارشان میگذارید!
هیچ کاری جز چرخ زدن در دنیای مجازی یا پرداختن به بازیهای مختلف نمیتوانید انجام بدهید. تمام وقت روی تخت یا مبل لم داده و گوشی در دست بین بازیها یا شبکههای مجازی تردد میکنید!
خودتان را در فضای ساکت و بی سروصدا حبس میکنید! از رفتن به مکانهای شلوغ یا پرسرو صدا دوری کرده و هرگز تمایلی به آن نشان نمیدهید. به گفتهی دیگر باطری اجتماعیتان کاملا خالی میشود.
از آنجا که توان انجام دادن کارهای عقب مانده را ندارید با فکر کردن به آنها دچار اضطراب میشوید و حالتان دگرگون شده و برآشفته میشوید! با خود فکر میکنید که مدیریت کردن کارهایتان از شما برنمیآید.
نشخوار فکری هم یکی از علامتهای افسردگی است! مرتب به اتفاقات گذشته و کارهایی که انجام دادهاید فکر میکنید. با اینکه دیگر آنها به خاطره تبدیل شدهاند ولی شما دست از آنها نمیکشید و در این میان خودسرزنشی هم خواهید داشت!
ممکن است شبها که استرس اجازه خوابیدن به شما نمیدهد وسوسه بشوید به افرادی که چندان صمیمی نیستید یا حتی در دایره نزدیک شما قرار ندارند پیام بدهید. فقط برای اینکه کمتر صدای فکر و ذهنتان را بشنوید!
ممکن است برای کارهای اشتباهی که شما در آن هیچ سهمی نداشتید خود را مقصر بدانید و عذرخواهی کنید! این حس خود کم بینی و مقصر قلمداد کردن آزارتان میدهد و مرتب میخواهید با عذرخواهی کردن خودتان را به آرامش برسانید!
اگر این ۸ مورد را در خود یا اطرافیانتان مشاهده میکنید حتما دست به اقدامی بزنید و برای نجات حتما به یک مشاوره مورد اعتماد مراجعه کنید. در مرحله اول دست از انکار بردارید و بپذیرید که این حالتها طبیعی نیست و نیاز به رسیدگی دارد. عجلهای برای رهایی از آن نداشته باشید و اجازه بدهید که روند درمان به خوبی طی بشود و بتوانید طعم زندگی راحت را دوباره بچشید. و در آخر علائقتان را با چنگ و دندان هم شده حفظ کنید، با بی حالی و بی میلی که دارید مقابله کنید و جایی برای علاقمندیهایتان باز کنید. آنها انگیزههای شما خواهند بود تا ادامه راه را راحتتر طی کنید.