در فضای غلبه احساس بر تفکر و ایجاد شکافهای کاذب بر محور تنفر، برقراری ارتباطات منطقی حتی پیرامون مسائل روزمره ناممکن میشود، چه رسد به مسائل پیچیده و چندلایه اجتماعی ـ سیاسی، که جای خود را دارند؛ هرچند در شرایط عادی نیز درک متقابل نسلی که صرفاً در فضای مجازی سیر میکند و حتی از مفهوم خشونت درک واقعی ندارد، امری بسیار دشوار است، بهویژه بعد از ایام طولانی ابتلای جامعه جهانی به کرونا که ارتباطات واقعی بسیار حداقلی شد. اکنون که بدخواهان ملت ایران شکستی را در سوءاستفاده از معادلات داخلی این مرز و بوم بر کارنامه سراسر ناکامی خود افزودند توجه به نکاتی میتواند تجربیات را پررنگتر سازد:
۱ـ بهرهمندی از فوت متأثرکننده یک جوان برای کلید زدن آشوب، بهسرعت فضا را هیجانی میکند (همانگونه که چنین شد) اما وقتی تنشآفرینان از دروغ و فریب برای بر هم زدن نظم یک جامعه بهره برده باشند بهفاصله کوتاهی غبارها فرو مینشیند؛ در چنین شرایطی موتور آشوب نیازمند سوژههای جدید خواهد بود تا اذهان از هیجانی شدن تجربه نیندوزند؛ لذا به خویشتنداری فوقالعاده کنشگران جامعه از هر سلیقه و گرایشی نیازمندیم تا بدخواهان ایران را دست خالی از میان صفوف خود بیرون برانیم.
۲ـ فرصتطلبان سیاسی، بهویژه در اقلیت واقعشدگان امروز، را که در شرایط غبارآلودگی بهزعم خویش، مدبرانه(؟!) دشمن را نمیبینند تا خود را نزد مردم معترض هیجانزده محبوب سازند، نباید در جایگاه دشمن نشاند. بدون تردید در فضای آرام بعد از غبار جز سهمی از ناکامی عداوتورزان به این مرزوبوم نصیبشان نخواهد شد؛ این واقعیت را در تجربیات سالهای گذشته همچون سال ۸۸ بهوضوح شاهد بودیم.
۳ـ آنانی که در مدیریت یک رسانه، خطابت در تریبونهای رسمی، اظهارات ناشی از خوداستراتژیستپنداری و... نهتنها به التیام زخمها نمیپردازند بلکه آنها را عمیقتر میسازند هرچند در دشمنشناسی نمره قابل قبولی داشته باشند نباید منعکسکننده مواضع نظام تلقی شوند؛ زیرا اینان مدتهاست دچار نزدیکبینیاند و هنر دفع حداکثریشان هزینه میآفریند.
۴ـ مسائل اجتماعی بروزیافته، تکعاملی نیستند؛ لذا چشم فرو بستن بر سایر عوامل، استمرار مشکلات را سبب میشود. با وجود تأکیدات رهبری بر این مهم که دشمن بر زخمها مینشیند و ضرورت بهرسمیت شناختن مطالبات بهحق و اعتراضات مردمی و پاسخگویی به آن، متأسفانه برخی تحلیلگران نزدیک به کانونهای بروز خطا هرگز مایل نیستند در مقام بررسی عامل یا عوامل ایجاد زخم برآیند؛ این رویکرد فرصتها را برای ترمیم شکافهای اجتماعی محدود میکند.
۵ـ در تاریخ معاصر، همواره «ملت ایران» مطالبات منطقی خود را بهگونهای دنبال کرده است که هرگز فرصتی به بیگانگان و سلطهطلبان ندهد و فقط افراد و گروههایی با هدایت بیرونی، خشونت و آشوب را برای فراهم کردن مقدمات کودتای بیگانه دنبال میکردهاند.
۶ـ خوشبختانه، امروز تبدیل ایران به یک قدرت تعیینکننده موجب شده است که اراده تهران نگذارد حتی در منطقه، سلطهگرانی که سابقه دو کودتا در میهن ما دارند با آشوبآفرینی کودتاهایی در عراق، سوریه، ترکیه و... صورت دهند، اما این واقعیت پیشِرو نباید ما را از محاسبات متأثر از جنگ رسانهای سلطهطلبان غافل کند.
۷ـ تحرکات دشمن عمدتاً در جنگ تمامعیار رسانهای تجلی مییابد و واقعیتهای صحنه محوریت ندارد؛ زیرا برای اولین بار در تاریخ ارتباطات، حجم خبرسازی در رسانههای خارجی خاص، متمرکز بر ایران است و هیچ رخداد دیگری را پوشش نمیدهند؛ حتی علاوه بر تبلیغ و ترویج گروههای تروریستی، به آموزش اقدامات تروریستی نیز میپردازند. متأسفانه بهنظر نمیرسد که نمایندگیهای سیاسی ایران در اروپا به وظایف خود در پاسخگویی به خلافواقعگوییهای رسانههای مورد پشتیبانی نژادپرستان صهیونیست عامل باشند؛ در غیر این صورت با استفاده از فرصتهای قانونی پاسخگویی، بهخوبی میتوان مخاطبان این رسانهها را با واقعیتها آشنا ساخت.
۸ـ تبلیغات پرحجم رسانههای با منشأ خارجی (اعم از مجازی و غیرمجازی) بیش از آنکه بر فضای داخل کشور تأثیر گذارد، توهم را بر جریانات مختلف خارج کشور حاکم ساخته است؛ زیرا این گونه القا شده است که زمینه کسب موقعیت برای آنان در ایران بهکمک بیگانه فراهم است؛ نزاع الواتگونه آنان در خیابانهای پاریس و لندن برای همگان شوکآور و درسآموز بود.
۹ـ ملت بزرگ ایران در فراز و فرودهای دهههای گذشته با فراهم آوردن فرصت برای اندیشیدن و تأمل در رخدادها، خطرات جدی را پشتسر گذاشته است. در دهه ۶۰ علاوه بر استفاده از گروههای تروریستی حتی ارتش سری ناتو علیه ایران فعال شد و ظرفیتهایی را از ایرانیان گرفتند که جایگزین ساختن آنها محال بهنظر میرسید، اما «هویت»، رها شدنی نیست