به گزارش محیانیوز،این فیلم نه درباره مرگ مرموز جهان پهلوان تختی که درباره زندگیاش بود. فیلم از قرائت وصیتنامه جهان پهلوان شروع میشود، سکانس بعد "آقا تختی" در اتاق بیست و سه هتل آتلانتیک مشغول به هم زدن قرص در لیوان آب است که به گذشته و "چاله آب سیاه" بیغوله های جنوب تهران پرتاب میشود، به کودکی تلخ و فقر و پدرِ آس و پاس شده که پول دستی میخواهد و نمیدهندش، به کتککاریهایِ خشن توی پسلهها و آلونکها، به باربری در شرکت نفت مسجد سلیمان. به مادرش، به دستهایِ مادرش و نیکمتِ چوبیِ پدرِ نیمه دیوانه و صدای تق و تق چکش و میخ روی چوبهای پاره پاره. روی اعصاب.
بقیه فیلم روایت خبرنگاری است که از نزدیک تختی را میشناخته و چندین بار با او مصاحبه گرفته است. تمرکز فیلم بر جنبه مردمی شخصیت جهان پهلوان تختی است. در فیلم مدام از صحنه های دستگیری او از مردم نمایش داده میشود. او هیچ چیز را برای خود نمیخواهد.
در قسمت هایی از فیلم نیز به جدال ساواک و حکومت با مرام و اندیشه غلامرضا تختی اشاره میشود. ارتباط او آیت الله طالقانی و ارادتش به دکتر مصدق برایش دردسر ساز میشود. آنها او را از کشتی محروم میکنند، حقوقش را قطع میکنند و سرانجام این بیمهریها و شایعات ریز و درشت روزنامه ها و شرایط بد اقتصادی و مشکلات خانوادگی و اختلاف با همسرش او را به اتاق بیست و سه هتل آتلانتیک میکشاند.
اساسا ساخت فیلمهایی مانند «غلامرضا تختی» در جامعهای که ما در آن زندگی میکنیم، به خودیخود دشوار است، چراکه همواره نسبت به برخی شخصیتهای تاریخی با وجوه مردمی یا کاریزماتیک، نگاهی پرسوءتفاهم وجود دارد. درمورد شخصیت محبوبی مانند غلامرضا تختی که لایههایی از زندگی او و همینطور مرگش در هالهای از ابهام و محل مناقشه بوده است، فیلمساز را بر اساس هدف و زاویه دیدش به این سمت میبرد که این سوءتفاهم را تعدیل یا تقویت کند.
به این نکته مهم نیز باید توجه داشته باشیم که خدشهدارنشدن جایگاه مردمی اینگونه شخصیتهای ریشهدار تاریخی، اجتماعی، با تقدیسگرایی افراطیشان تفاوت زیاد دارد. سالها پیش بهروز افخمی با نگاه و لحن و اجرائی متفاوت با سبکوسیاق زندهیاد علی حاتمی، فیلمی درباره جهانپهلوان تختی ساخت که چارچوب و نقطه عزیمتش بر محور شک و «عدم قطعیت» بود و موافقان و مخالفان خودش را داشت، اما بهرام توکلی در این اثر اتوبیوگرافی خود، نگاه تعدیلیافتهتری را در دستور کارش قرار داده است.
سازندگان فیلم «غلامرضا تختی» با درنظرگرفتن ظرفیتهای سینما برای انجام یک پرترهنگاری متفاوت و با آگاهی از وجوه کاریزماتیک تختی (بهویژه در اذهان عمومی)، به پیشواز ساخت و تولید این فیلم رفتهاند. در آثار قبلی بهرام توکلی هم شاهد بودیم که او همواره با نگاهی روانشناسانه به سراغ موضوع انتخابی و دنیای آدمهایش میرود. با این نشانهها و پیشفرضها، میبینیم که در اینجا به جایگاه مردمی تختی جفا نشده و او حضور ماندگارش را در متن جامعه و میان توده مردم حفظ میکند.
ورود به دنیای غلامرضا تختی در فیلم با یک تقدم و تأخر روایی (در کانون قطعیت) همراه است. این انتخاب و تأکید بر علت مرگ قهرمان مورد بحثمان مبتنیبر نگاهی تخریبگرانه نیست، بلکه یکی از نقاط محوری همان نگرش روانکاوانه را دربر میگیرد. استفاده کلاژگونه از شیوه مستند بازسازیشده و قالب روایی در جهت بهتصویرکشیدن فرازهایی از زندگی این اسطوره مردمی، کار فیلمنامهنویسان را به مراتب سختتر کرده است.
اگر واقعنگری را در زندگی تختی و مناسبات اجتماعیاش دنبال کنیم، میبینیم در مقاطعی از آن دوران خاستگاه عقیدتیاش روبهروی حکومت وقت قرار میگیرد. تحت این شرایط، سیستم و بازوهای اجرائیاش قصد استفاده ابزاری از او و همسویی با حلقه قدرت را دارند و کنارنیامدن تختی و «نهگفتنش»، باعث بهانزواکشیدهشدنش میشود. از طرف دیگر، به زندگی خانوادگی تختی در این فیلم با نگاهی منصفانه پرداخته شده است؛ مثلا همسرش از او انتظار یک «تکیهگاه امن» را دارد، ولی پیوند ناگسستنی تختی با مردم و حس غمخوارانهاش، در تعارض با این آرزومندی است.
در سیر روایت به بیننده توضیح داده میشود که چه عواملی تختی را به سمت این انتخاب مرگ آگاهانه کشاند و اینجاست که بیننده در برابر این قهرمانِ تنها و پایبند به خصایل اخلاقی سر تعظیم فرود میآورد. در روایت بهرام توکلی با این واقعیت تلخ روبهرو میشویم که قهرمان تحت هر شرایطی تنهاست، منتها وقتی از قدرت فاصله میگیرد میتواند جایگاه و تکیهگاه مردمیاش را حفظ کند.
در تصاویر پایانی میبینیم که قهرمان بهتاریخپیوسته ما روی دوش مردم است. بهجرئت میتوان گفت که در سینمای ایران با چنین لحن و بیانی، فیلم اتوبیوگرافی ساخته نشده است. شخصا معتقدم ارزشهای این فیلم در طول تاریخ، بهتر درک خواهد شد. فیلمنامه سعید ملکان و بهرام توکلی دارای ارزشهای بسیاری است که نادیدهگرفتن آن از سوی هیئت داوران این سؤال را مطرح میکند که آیا آنها متأثر از فضای عمومی و پرسوءتفاهم جامعه، در چنین نقطه انفعالی و نگاه محتاطانه قرار گرفتهاند؟ بههرحال، «غلامرضا تختی» اثری نو و خلاقانه در شمایلنگاری «قهرمان» و روانشناسی فردی و اجتماعی او در دنیای معاصر ما، به شمار میآید.