مریم 51 ساله در حالی که چهرهای نگران داشت با حضور در اداره پلیس مدعی شد: همسرم هر روز صبح به سرکار میرفت و عصر هم برمی گشت در طول روز هم چند بار با من تماس میگرفت اما امروز تماس نگرفت. من فکر کردم که شاید درگیر کار شده و نتوانسته با من تماس بگیرد عصر منتظر برگشتش بودم ولی به منزل نیامد هرچه با تلفن محل کارش تماس گرفتم کسی پاسخ نداد و تلفن همراهش هم خاموش بود. با هر کسی که فکر میکردم ممکن است از او خبری داشته باشد تماس گرفتم اما به نتیجه نرسیدم و در نهایت تصمیم گرفتم از پلیس کمک بخواهم.
پس از اظهارات این زن مأموران تحقیقات خود را برای یافتن مرد ناپدید شده آغاز کردند و چند روز بعد گزارش کشف یک جسد در نخالههای اطراف شهر پردیس به مأموران گزارش شد که مشخصات آن با مرد ناپدید شده شباهت زیادی داشت از این رو همسر وی با مشاهده جسد هویت همسرش محمود را تأیید کرد.
مأموران در گزارش کشف جسد اعلام کرده بودند که مقتول لباسی بر تن نداشته و به نظر میرسد در محل دیگری به قتل رسیده و سپس به درون نخالهها انداخته شده است.در ادامه تحقیقات برای کشف راز این جنایت مأموران به رفتارهای همسر محمود مشکوک شده و با بررسی تلفن همراهش متوجه شدند که وی از چند ماه قبل با مرد غریبهای به نام بهنام 36 ساله ارتباط پنهانی داشته است.
با روشن شدن این ارتباط مریم و بهنام بازداشت شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند. بهنام وقتی در برابر مستندات قرار گرفت علاوه بر پذیرش ارتباط پنهانی با مریم به قتل محمود هم اعتراف کرد و در توضیح ماجرا گفت: من و مریم قبل از ازدواج او با محمود باهم آشنا بودیم تا اینکه هر دو ازدواج کردیم و بعد از آن دوباره همدیگر را دیدیم و ارتباط ما به صورت خانوادگی و همراه با همسرانمان ادامه پیدا کرد. در این میان من و مریم به خاطر علاقهای که از قبل به هم داشتیم ارتباطمان بیشتر شد تا اینکه محمود متوجه ماجرا شد.
وی درباره روز حادثه نیز گفت: آن روز من و محمود همدیگر را در خیابان دیدیم و سر همین موضوع با هم درگیر شدیم و من با مشت ضربهای به قفسه سینه او زدم و محمود حالش بد شد و روی زمین افتاد به سرعت او را سوار خودروام کردم تا به بیمارستان برسانم اما چون او بیماری قلبی داشت در میانه راه فوت کرد و من هم از ترسم جنازهاش را به پردیس بردم و همانجا رها کردم.
پس از اعترافات صریح متهم و تکمیل تحقیقات برای بهنام کیفرخواست اتهام قتل عمد و برای مریم اتهام معاونت در قتل عمد صادر شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه دادگاه خواهر و برادرهای مقتول به عنوان اولیای دم برای قاتل درخواست قصاص کردند.
در ادامه وکیل اولیای دم به جایگاه رفت و گفت: ما معتقدیم که این جنایت با برنامهریزی قبلی صورت گرفته چرا که جسد مقتول بدون لباس کشف شده و این موضوع نشان میدهد که آنها مقتول را در خانهاش به قتل رساندهاند و بعد با قصه پردازی چنین اعترافاتی را مطرح کردهاند و موکلهای من به هیچ عنوان حاضر به مصالحه نیستند.
سپس دو متهم که با قرار وثیقه آزاد بودند یک به یک به جایگاه رفتند.
در ابتدا بهنام در دفاع از خودش گفت: من اتهام قتل عمد را قبول ندارم. محمود بیماری قلبی داشت و در جریان درگیری خیابانی حالش بد شد. آن روز از ترس اینکه کسی من را از روی اثر انگشتم شناسایی کند لباس هایش را درآوردم.
قاضی از متهم سؤال کرد: چرا در بازجوییهای اولیه سعی داشتی موضوع را پنهان کنی؟
متهم جواب داد: مریم به من گفته بود جسد شوهرش در حالی که چاقو خورده در حاشیه تهران پیدا شده است. من هم فکر کردم فرد دیگری محمود را کشته چون من به او چاقو نزدم به همین خاطر در ابتدا قضیه را پنهان میکردم. شما گزارش پزشکی قانونی را هم ببینید مشخص است که او سالهای زیادی بود که از بیماری قلبی رنج میبرد و او سکته کرد.
پس از متهم ردیف اول مریم به جایگاه رفت و گفت: من دخالتی در مرگ شوهرم نداشتم و نمیدانم چه کسی او را به قتل رسانده است. از این رو اتهامم را قبول ندارم.
با پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.