واژه ازدواج سفید امروزه دیگر به اندازه قبل برای ما غریبه نیست. شاید کمتر در اطرافمان این پدیده را دیده باشیم اما کم و بیش با آن آشنایی داریم. اما این آشنایی در ذهن بیشتر افراد جامعه ما ناقص است. ما ازدواج سفید را فقط «یک ازدواج بدون ثبت» یا «پیوند بی سر و صدای یک زن و مرد» می دانیم . درباره تبعات قانونی، روحی و عاطفی بچه های حاصل از این ازدواج ها و راه دشواری که پیش پای زنان در این سبک زندگی هست چیزی نمیدانیم.
اساسا در فرهنگ ما ازدواج به معنای پیوند عاطفی، دینی و قانونی است که با رسم و رسومات خاصی هم گره خورده است؛ اما ازدواجی که به نام سفید رواج پیدا کرده تنها یک قسمت از بخشهای مختلفِ این پیوند را شامل میشود و آن هم زیر یک سقف رفتنِ یک زن و مرد برای شروع زندگی مشترک یا در برخی موارد برای آشنایی بیشتر قبل از ازدواج رسمی است.
این سبک از زندگی مشترک، در کشورهای غربی تاریخ طولانیتری دارد و همچنین از سوی جامعه شان تا حد زیادی پذیرفته شده است. اما در جامعه ما به دلیل حذف شدنِ بخشهای مهمِّ پیوند زناشویی، به نوعی شوک فرهنگی محسوب میشود، تا جایی که عامّه مردم نگاه مثبتی به آن ندارند.
آشنایی بیشتر، بهانه ورود به این ازدواج!
کسانی که این مدل وصلت را انتخاب میکنند معمولا انگیزههای متفاوتی دارند، آنها ممکن است به دلیلِ مسئولیت ازدواج و تعهد عقد رسمی، توقعات اقتصادی طرفین، نداشتن شرایط عقد رسمی، شرایط نامساعد خانوادگی و... حاضر به این پیوند بشوند. یا گذشته از این انگیزهها ممکن است به بهانه آشنایی بیشتر، ازدواج رسمی و دائمی را به زمانی دیگر موکول کرده و برای شرایط فعلیِ زندگیشان ازدواج سفید را انتخاب کنند. همین حالا باید این نکته را بدانیم که از لحاظ شرعی این مدل رابطه که دو طرف مصمم و متعهد به یکدیگر نشدهاند و مطمئن نیستند از انتخابشان پذیرفته نیست و رابطه نامشروع تلقی میشود. در قوانین ما نیز که بر اساس شرع نوشته شده این سبک از زندگی مشترک ازدواج محسوب نمیشود و به همین خاطر مشکلات ناشی از عدم حمایت قانون، گریبان زوجین و فرزندان حاصل از این ازدواج را میگیرد.
آغاز دو راهی
سحر یکی از کسانی است که از یک سال پیش وارد این شکل از زندگی مشترک شده است. او ۳۱ سال دارد و مربی بدنسازی است، به طبیعت گردی علاقه زیادی دارد و کوه نوردی را به شکل حرفهای دنبال میکند. با سحر درباره ورودش به این ازدواجِ بدون ثبت قانونی با همسرش مهرداد صحبت کردیم، او برایمان از داستان آشناییشان در سال گذشته تا هم اکنون که باردار است تعریف کرد: «سال گذشته، به صورت اتفاقی با یک تور طبیعت به استان گیلان رفتم، آنجا با مهرداد که لیدر گروه بود آشنا شدم، در طول سه شب اقامتمان در کمپ، گپ و گفت صمیمانهای بین ما شکل گرفت که منجر به ادامه پیدا کردن ارتباطمان بعد از پایانِ سفر شد. مهرداد دو سال از من کوچکتر است، پدر و برادر بزرگش را در عرض یک سال بر اثر بیماری و تصادف از دست داده است و آن زمان با مادرش زندگی میکرد. من خودم لیسانس تربیت بدنی از دانشگاه آزاد دارم اما مهرداد بعد از دیپلم ادامه تحصیل نداده است، حدود چهار پنج سال است که تور طبیعت گردی دارد و از طریق شبکههای اجتماعی، تورهایش را تبلیغ میکند.»
از زندگی مجردی اجباری تا ازدواج سفید ناچاری!
سحر دربارهی انگیزههایش از ازدواج سفید به طور مشخص حرفی نمیزند اما به نظر میرسد شرایطی که در زندگی مجردی داشته است او را به سمت داشتن یک هم خونه و همدم سوق داده است:«اوایل آشناییمان اصلا حرفی از ازدواج نبود، من چهار سال است که تنها زندگی میکنم، پدر و مادرم پنج سال پیش از هم جدا شدهاند و هردو دوباره ازدواج کرده اند، بعد از طلاقِ آنها تنها خواهرم، نگین ازدواج کرد ولی من با پولی که پدرم به من داد خانهای رهن کردم و به ناچار تنها زندگی کردم. چند ماه بعد از آشنایی با مهرداد صاحبخانه مرا جواب کرد و من به شدت مستاصل بودم، نه میتوانستم با وجود مشکلاتی که با همسر پدرم که تقریبا هم سن خودم است داشتم به خانهی او برگردم و نه مادرم شرایطاش را داشت که مرا بپذیرد، از طرفی هم به زندگی مستقل عادت کرده بودم. وقتی به مهرداد مسئله را گفتم خیلی بیمقدمه از من خواستگاری کرد؛ همان موقع هم گفت که فعلا شرایط عقد رسمی را ندارد، بعد از پاسخ مثبت من که با تردید زیادی همراه بود، با پدرم صحبت کرد و نظرش را جلب کرد. خانهای که مهرداد با مادرش زندگی میکردند در شهر پردیس است. من در عرض یک هفته خانهام را تخلیه کردم و در خانهشان ساکن شدم، بعد از دو ماه به خاطر مشکلاتی که با مادر مهرداد پیدا کردم از او خواستم خانهای اجاره کند تا مستقل شویم، او از من نصف پول پیش خانهام را گرفت، مابقی را خودش گذاشت و یک واحد شصت متری در همان پردیس، به نام مهرداد اجاره کردیم.»
باردار شدم ولی هنوز با من ازدواج رسمی نمیکند!
برایش صحبت کردن از شرایط روحی و جسمی که دارد سخت است. رنگش پریده، شرایط جسمی اول بارداری کاملا در ظاهر او مشخص است،جملاتی را به کار میبرد که گویای حس عمیق نگرانی و البته علاقه او به جنین توی بدنش است:«در طول این ماههایی که با هم زندگی کردیم گاهی مشاجره و دعوا داشتیم که اکثر مواقع علت آن مسائل اقتصادی و نحوه حساب و کتابِ مخارج زندگی بود. دعوای خیلی تند و جدی زیاد نداشتیم اما خب گاهی هم سر همین اختلافات مالیمان تا مرز جدایی هم پیش رفتیم، هربار که من حرف جدایی را پیش میکشیدم از مهرداد میخواستم که پولم را برگرداند تا خانهاش را ترک کنم اما او طفره میرفت و به نحوی راضیام میکرد که بمانم. دو هفته پیش من متوجه شدم که باردارم و خب شکل رابطهمان در این دو هفته خیلی عوض شده است. من از ابتدا سعی کردم خیلی موضوع عقد رسمی را پیش نکشم تا خود مهرداد اعلام آمادگی کند. اما الان ماجرا برایم فرق کرده است و تلاش میکنم که او را راضی کنم. او اول تصمیم گیری دربارهی بچه را به خودم واگذار کرد و قول داد هر تصمیمی گرفتم مرا حمایت کند اما همچنان حرفی از عقد رسمی نزد! از چند روز پیش که من متوجه مسائل حقوقی مرتبط با این نوع بچهها شدهام دائم به او دربارهی عقد رسمی پافشاری میکنم. این مسئله کمی اختلافاتمان را تشدید کرده است و تصمیم گیری من درباره بچهای که از همین حالا عاشقش هستم را تحت الشعاع قرار داده است.»
حقوق بچههای ازدواج سفید!
اما اصلا مسائل حقوقی مربوط به این بچهها که سحر را نگران کرده است چیست؟ اولین و مهمترین مسئله،مسئله گرفتن شناسنامه برای بچههای حاصل از این سبک ازدواج است. دومین مسئله نفقه بچه است، یعنی هزینههایی که مادر برای نگهداری کودک نیاز دارد، که قانون برای گرفتن آن راههایی را در نظر گرفته است. سومین مسئله هم مسئلهی ارث این فرزندان از پدر و مادر است. در یک گفت و گوی کوتاه با وکیل دادگستری دربارهی این سه مشکل مهم فرزندان ناشی از ازدواج سفید صحبت کردیم.
دکتر شهاب مصدق، استاد دانشگاه دربارهی حق و حقوق این کودکان در گرفتن شناسنامه توضیح میدهد:« این بچهها در قانون که ریشهی آن فقه اسلامی است، بچهی نامشروع تلقی میشوند، حتی اگر ازدواج پدر و مادرشان شبهه ناک هم باشد باز هم چون ثبت قانونی و شاهد ندارند شرعی نیستند. در گذشته این بچهها برای گرفتن شناسنامه دچار مشکل بودند. اما الان چند سالیاست که به خاطر مشکلات هویتی و احتمال بالا رفتن بزه در بچههایی که فاقد هویت هستند در رویه قانونی اینطور در نظر گرفته شده که پدر بتواند برای فرزند حاصل از این ازدواج شناسنامه تهیه کند ولی در اکثر موارد پدر اصلا زیر بار پدر بودنش نمیرود! و این مادر را وارد بازیهای حقوقی و دادگاهی برای اثبات حق میکند.»
بعد از بارداری زیر بار عقد نمیروند!
دکتر مصدق درباره ثبت ازدواج بعد از بارداری گفت: «باید این نکته را بگویم که اگر تولد فرزند، بعد از عقد طرفین اتفاق بیفتد، مانند بچههای دیگر تمام حق و حقوق را خواهد داشت و نه منع قانونی برای شناسنامه دارد نه درکل به لحاظ حقوقی هیچ فرقی با بچه ازدواج عادی دارد. این یعنی اگر زوج ازدواج سفید بعد از اینکه متوجه بارداری شوند عقد کنند، بچه در زمان تولد هیچ مشکلی برای گرفتن شناسنامه نخواهد داشت. اما خب خیلی وقتها طرفین یا یکی از آنها همچنان زیر بار ثبت عقد نمیرود! خیلیها سقط را ترجیح میدهند که خب این راه هم به دلیل منع قانونی و شرعی و همچنین مشکلات روحی و جسمی که برای زوجه ایجاد میکند راه غلطیاست.»
بچهای که ارث ندارد
این وکیل پایه یک دادگستری، دربارهی نظر فقه در مورد باقی حقوق بچهی حاصل از ازدواج سفید میگوید: «اساساً ازدواج در اسلام پیوندی است که در زمان مشخص دو طرف را نسبت به یکدیگر متعهد میسازد و حق حقوقی برای طرفین ایجاد میکند، حال در این گونه ازدواجها اگر این تعهد و حقوق ایجاد نشده باشد آن ازدواج باطل و بچهی حاصل از آن نامشروع است پس چه به لحاظ شرعی و چه قانونی ارث هم برای او در نظر گرفته نمیشود. این مسئله آیندهی این فرزندان را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.»
دست قانون برای حمایت از زن بسته میشود
دکتر مصدق در ادامه توضیح داد:« این بچهها، با پدر نسبیت ندارند، اما با مادر، چون از شکم او متولد میشوند نسبیت دارند یعنی حضانت به نوعی به گردن مادر است. اما طبق قانون، مادر میتواند از پدر برای نگهداری بچه نفقه بگیرد. نفقه همان هزینههای نگهداری از فرزند است که مبلغ آن را قانون تعیین میکند. قانون حق نفقه گرفتن از پدر را برای این تعیین کرده است که فرض بر این است وقتی رابطهی زناشویی شکل گرفته، مرد آگاهی داشته که ممکن است جنینی از این رابطه حاصل شود پس گویی این شرط ضمنی را پذیرفته که هزینههای بزرگ کردن او را بدهد، اگر مرد این هزینه را داد حقی هم برای باز پس گیری آن به لحاظ قانونی نخواهد داشت.»
با وجود این قوانین باز هم راه دشواری در پیش روی زنانی که در این شرایط قرار میگیرند وجود دارد، در کشور ما تاکنون آمار تولد این بچهها بسیار پایینتر از میانگین جهانی بوده است اما همواره گرههای قانونی زیادی برای گرفتن حق و حقوقشان وجود داشته است. درکل این نوع از ازدواج به دلیل تضییع حقوق طرفین، خصوصا زن و مشکلاتی که برای فرزندان احتمالی آنان پیش میآید در قانون و دین ما مورد پسند نیست و برعکس تصور بسیاری از زنان که فکر میکنند بار حقوقی عقدنامه به ضررشان است، قانون اینجا دستش برای حمایت از آن ها بسته است.