روزنامه جوان: رضاپهلوی، ولیعهدی که سر نخواستنش دعواست!

تصویری از یک منتظرالسلطنه

سلطنت‌های موروثی، معمولاً عاید افراد فاقد دانش و ارزش شده است. آن‌ها فقط یک نطفه خوش شانس بوده‌اند که از صُلب پادشاهی به رَحِم شهبانو منتقل شده‌اند. رضا پهلوی نیز از این قاعده مستثنا نیست. او نواده یک قزاق در حوالی قزوین است که شاپور ریپورتر، ادموند آیرونساید و عین الملک هویدا با صحنه گردانی انگلستان او را بر گُرده ملت سوار کردند. پدرش پس از دو بار ازدواج پر حاشیه نهایتاً در میانسالی او را صاحب شد. مردم ایران غیر از پروپاگاندای دستوری و دیکته شده دربار، برجستگی و توانمندی خاصی در دوره حضور در ایران، از وی به خاطر نمی‌آورند. او از ۱۸ سالگی که از ایران رفت نیز تقریباً از نظرها غایب بود.

بنا بر شواهد و از جمله روایت اطرافیان و همکاران، تمایلی به بازگشت به سلطنت نیز نداشت. سرمایه گسترده‌ای را به کف گرفته بود و به مدد آن کامجویی می‌کرد. تقریباً از ۱۵ سال پیش بود که رسانه‌های محور عبری- عربی، در میان اپوزیسیون ناتوان ایران در غرب، رضا پهلوی را به مثابه لنگه کفشی در بیابان یافتند و سعی کردند تا بادی به آستینش بیندازند و به عنوان آلترناتیو نظام جمهوری اسلامی به ایرانیان تحمیل کنند. با این حال در کار او نیز مشکلات فراوانی وجود دارد.

رضا پهلوی هنوز نمی‌تواند درست فارسی صحبت کند، دانش و قدرت نظریه پردازی درخوری ندارد (با همه امکانات و افرادی که او را احاطه کرده‌اند)، آنقدر هم از تدبیر برخوردار نیست که در این شرایط، به صراحت نگوید که از مادرش پول تو جیبی دریافت می‌کند. این همه موجب آن شده است که مشت شازده، رفته رفته حتی برای جوانانی که او و پیشینه‌اش را نمی‌دانند و تنها از شبکه‌های حامی سلطنت او را می‌بینند، باز شود! شاهد آن نیز این نکته است که اتاق فکر اغتشاشات ۴۰ روز اخیر، صلاح ندید که شعاری به نفع او در آشوب‌ها مطرح شود. در این باره در ادامه مقال، بیشتر سخن خواهیم گفت.

 

حذف رضا پهلوی از آشوب ۱۴۰۱

درباره حذف شعارهای مربوط به رضاخان و نواده‌اش در آشوب‌های اخیر، دو فرضیه را می‌توان مطرح ساخت. یکی اینکه ابواب جمعی سلطنت در رویکردی تشکیلاتی به عمله و اکره خود در ایران دستور داده‌اند تا برای جلوگیری از حساسیت مخالفان سلطنت، عجالتاً شعارگویی به نفع پهلویسم را ترک گویند! دیگر آنکه اساساً براندازان، پس از برانداز کردن شازده در سالیان اخیر به این نتیجه رسیده‌اند که او فاقد ظرفیت‌های لازم برای حکمرانی است و او را پشت سر نهاده‌اند. فرض نخست چندان واقع بینانه نمی‌نماید، چه اینکه آشوبگران فاقد انسجامی سیستمی و دقیق در سراسر کشور هستند که جملگی و در لایه‌های گوناگون بتوانند زبان خود را نگه دارند و مکنونات خویش را به زبان نیاورند.

شاهد دیگری که این فرض را تقویت می‌کند، آن است که اساساً برخی آشوبگران در شعارهای خود، علاقه خود به وجود شاه در آینده ایران را نفی کرده و در فضای مجازی، به مذمت رضاخان و فرزندش پرداخته‌اند. حضور جریانات متمایل به چپ یا تجزیه ایران نیز به این فرآیند مدد رسانده است. بنابراین می‌توان گفت عبور از پهلویسم در میان براندازان، می‌تواند امری واقعی قلمداد شود. این، اما بدین معنا نیست که اندک هواداران سلطنت در ایران در اغتشاشات شرکت نداشته‌اند که ترکیب دستگیرشدگان و اعلام آمار آنان شاهد آن است و این تنها نشان می‌دهد که آنان دیگر در توهم براندازی، جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص نمی‌دهند.

 

تاریخ مصرف پهلوی بازی تمام شده است

عبور اغتشاشات کنونی از پهلویسم، از آغازین نکاتی بود که به چشم برخی تحلیلگران وقایع سیاسی آمد. به واقع محدود بودن وقایع و کم وزن بودن آن به شاهدان مجال داد ابعاد گوناگون آن را بازشناسند و تحلیل کنند. به عنوان نمونه سیدحمید محمدیان طی یادداشتی در سایت جماران چنین آورد:

«برای کسانی که رسانه‌های خارجی را دنبال می‌کنند، روشن است این اتفاقات که به صورت شورش‌های کور واقع می‌شود تا چه حد مورد استقبال این دسته از رسانه‌هاست. تا جایی که بعضاً این تلویزیون‌ها همانند اتاق جنگ وارد عمل شده‌اند. اینجا اصلاً روی سخن من درباره این مسائل نیست، بلکه جهت سخنم اشاره به نکته‌ای دیگر است که می‌تواند نشانگر یک پارادایم شیفت یا همان تغییر رویکرد باشد. شاید برای همگان روشن بود که از دو سال قبل، همواره رسانه‌های ضد انقلاب سعی می‌کردند با چهره‌سازی از فرزندان شاه مخلوع، به نوعی آلترناتیوسازی برای نظام اسلامی اقدام کنند. در رسانه‌های خود شعارهایی را که توسط عده‌ای محدود سر داده می‌شد پر رنگ و با تبلیغات سنگین سعی می‌کردند، چنین القا کنند که گویا گرایش بخشی از مردم به آن دوره و بازگشت آن دوره است. جدای از صحت و سقم این گزاره - که البته دروغ بودن آن قابل اثبات است- امروز نکته جدیدی در سیاست‌های تبلیغاتی رسانه‌های ضد انقلاب به چشم می‌خورد و آن اینکه در این هفته، این رسانه‌ها اصلاً به سراغ پهلوی‌ها نرفتند و هیچ یک از ایادی آن‌ها هم در سطح میدانی چنین شعارهایی سر ندادند. به نظر می‌رسد می‌توان نتیجه گرفت که آن‌ها که سعی در براندازی نظام دارند و در رأس آنان حاکمان امریکا به این نتیجه رسیده‌اند که از تنور پهلوی بازی آبی گرم نمی‌شود و توده مردم اقبالی به این امر ندارند. پس می‌توان گفت درس بزرگ این تجمعات پراکنده آن است که همه باید بدانند تاریخ مصرف پهلوی بازی هم تمام شده است....»

 

دستپاچگی شازده، در پی عبور براندازان از پهلویسم

رضا پهلوی چندی پس از آغاز آشوب‌های شهریور ۱۴۰۱ و مشاهده علائمی از عبور براندازان از سلطنت، با دستپاچگی به برگزاری یک نشست خبری دست زد. حالات او در این جلسه، خود نمادی از سردرگمی و ناتوانی‌های شخصی وی قلمداد می‌شود. خبرگزاری فارس در گزارشی تحلیلی، ماجرا را به ترتیب پی آمده بازگفته است:

«رضا پهلوی با کمک دولت‌ها و رسانه‌های غربی به‌ویژه امریکا، فرانسه و انگلیس، یک نشست خبری برگزار کرد. این سخنرانی یا به عبارتی دقیق‌تر روخوانی به‌شدت ضعیف و املا شده از روی متن را می‌توان تنها کنش سیاسی او در چند وقت اخیر دانست. پهلوی حتی نمی‌توانست درست از روی متن نوشته شده بخواند و در حدود ۲۰ دقیقه متن خوانی، چندین بار متوقف شد و به سختی ادامه متن را خواند! او ابتدای روخوانی خود جمله‌ای صحیح می‌گوید که هیچ دولتی نمی‌تواند سرنوشت ایران را برخلاف خواست ملت ایران تعیین کند. این حقیقت دقیقاً در سال ۵۷ رقم خورد. زمانی که ملت ایران دولت کودتاچی و قدرت نامشروع پهلوی را که با توسل به نیروی نظامی انگلیس و امریکا به قدرت رسیده بود، کنار گذاشت و ثابت کرد که سرنوشتش دست خودش است. ربع پهلوی به‌گونه‌ای ناشیانه از روی متن می‌خواند که نگاه نکرده و همچون سعودی اینترنشنال معتقد بود، انقلابی جدید در ایران رقم خورده است! او حتی از وضع زندگی روزمره ملت ایران با خبر نیست، چه رسد به توان حکمرانی بر این ملت. اگر بخواهیم اپوزیسیون جمهوری اسلامی را بر اساس بی‌اعتبار بودن دسته‌بندی کنیم، ربع پهلوی در صدر جدول قرار می‌گیرد. حتی روح‌الله زم مدیر کانال آمدنیوز که با فضاحت در دام اطلاعاتی قرار گرفت و با یکی از نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی درد دل می‌کرد، در صحبت‌های خود گفته بود: پهلوی خواهان هماهنگی با اوست و شب‌ها در خانه خود تمرین سان دیدن می‌کند!...»

 

مواجهه شازده با سؤال از قبل هماهنگ نشده

شاید رفتار رضا پهلوی در کنفرانس مطبوعاتی خویش در اغتشاشات اخیر ایران، این پرسش را برای بسیاری ایجاد کند: کسی که نمی‌تواند جلسه پرسش و پاسخ خود با عده‌ای خبرنگار عمدتاً هماهنگ شده را اداره کند، چگونه مدعی اداره کشور ایران با همه دغدغه‌ها و پیچیدگی‌های آن است. بخش دیگری از حاشیه‌های این نشست مطبوعاتی را از زبان خبرگزاری تسنیم بخوانید:

«اما جایی از این نشست خبری تشریفاتی، پاشنه آشیل پهلوی‌ها خودنمایی کرد و آن زمانی بود که یک خبرنگار، درباره حمایت خارجی‌ها از اعتراضات و نگرانی‌ها از دخالت خارجی در امور داخلی کشور می‌پرسد و به کودتای ۲۸ مرداد و روی کار آمدن محمدرضا پهلوی با حمایت امریکا اشاره می‌کند. این سؤال که شاید بدون هماهنگی پرسیده شد تا حدودی عصبانیت رضا پهلوی را در پی داشت، اما او نه‌تن‌ها به کودتای ۲۸ مرداد اشاره‌ای نمی‌کند، بلکه تلویحاً از حمایت خارجی نیز دفاع می‌کند.

رضا پهلوی با اشاره به شعار دوران اغتشاشات ۸۸ که می‌گفتند: اوباما یا با ما یا با اونا و درخواست آشوبگران برای موضع‌گیری نمایندگان کنگره یا نمایندگان پارلمان اروپا، مسئله دخالت خارجی را یک ذهنیت کهنه دانست و گفت: اتفاقاً اعتراض مردم به دنیا این است که چرا کاری نمی‌کنید؟! دخالت در حفظ حقوق بشر امری واجب است، اگرچه لشکرکشی را نفی می‌کنیم. سؤال درباره کودتای ۲۸ مرداد در سال‌های گذشته، همواره با سکوت بازماندگان پهلوی روبه‌رو شده است، چه شخص رضا پهلوی و چه مادر وی فرح که در دوران حکومت شاه، ملکه بود، تاکنون نه‌تن‌ها از آن اتفاق عذرخواهی یا انتقاد نکردند، بلکه درصدد توجیه برآمدند. یک بار دیگر رضا پهلوی در یک نشست مطبوعاتی در مؤسسه هودسون امریکا وقتی از او پرسیدند: آیا غیر از امریکایی‌ها، شما یا خانواده‌تان هیچ‌گاه به‌خاطر کودتای ۲۸ مرداد عذرخواهی می‌کنید؟ جواب داد: من قضاوت در مورد این را که چه بود، به تاریخ‌دانان می‌سپارم، ولی معمولاً کودتا از پایین به بالاست نه بالا به پایین! و بعد در توجیه برکناری مصدق گفت: اگر تغییر هر نخست‌وزیر کودتاست، پس هر بار که (زمان شاه) نخست‌وزیر عوض شده است، کودتا بوده! پس ما یک سال در میان کودتا داشته‌ایم!...

جواب رضا پهلوی که البته در همین نشست خنده حضار را در پی داشت، نشان می‌دهد وی که به ادعای خود دانش‌آموخته علوم سیاسی است، نمی‌داند کودتا بر خلاف انقلاب، توسط نظامیان و از بالا به پایین انجام می‌پذیرد یا برکناری محمد مصدق نه با استعفا، بلکه با قوه قاهره نظامیان و حمایت دولت‌های امریکا و انگلستان رخ داد. سکوت در برابر کودتای ۲۸ مرداد هم برای پوشاندن ضعف‌ها و اشتباهات دوران حکومت شاهنشاهی است و هم آنکه عملکرد رضا پهلوی در طول دوران زندگی در خارج کشور نشان داده است با سلطه بیگانه و حمایت خارجی مشکلی ندارد، کما اینکه در گذشته خواستار تمدید و افزایش تحریم‌ها علیه ایران شده بود و اخیراً نیز در نشستی با چند عضو اتحادیه اروپا خواستار تحریم و فراخواندن سفرای اروپایی شد....»