بیکیفیتترین کالاها با قیمتهای سرسامآوری به مردم واگذار میشود و جان و مال آنها را به مخاطره میافکند. اینکه این بازار بهدلیل انحصار متکی بر سیاست به اینجا رسیده بر همگان آشکار بوده است. هر وقت هم که اقتصاددانان مضرات این بازار انحصاری را برمیشمردهاند، انواع تمهیدات اقتصادی و سیاسی به راه میافتاد تا این انحصار و امتیازات متعاقب آن به هم نخورد.
در سالهای اخیر، اثرات مخرب انحصار خودروسازان بر رفاه جامعه آنقدر زیاد شده است که در نهایت برخی از تصمیمگیران بر آن شدند که با واردات خودرو کمی از انحصار تولیدکنندگان بکاهند. این نگرش در اساس خود درست است؛ ولی اینکه نتیجه مثبت به بار آورد یا وضع را از اینکه هست بدتر کند، به این برمیگردد که این واردات منجر به افزایش انحصار میشود یا انحصار تولیدکنندگان خودرو را کاهش میدهد. به نظر میرسد گروههای ذینفع به دنبال وضع انواع شرایط برای واردات خوردو باشند. در این حالت میتوان از قطبنمای رقابت- انحصار برای ارزیابی اثر این شرایط استفاده کرد: اگر شرایط واردات خودرو چنان تنظیم شود که در نهایت تعداد معدودی واردکننده واجد شرایط شناخته شود و بهویژه اگر چنان شود که تولیدکنندگان خودرو انحصار واردات را هم در دست بگیرند، نه تنها مشکل کنونی را حل نمیکند، بلکه مشکلی هم بر مشکلات این بازار میافزاید.
به سادگی میتوان تصور کرد که واردکنندگان انحصاری، اگر بخشهایی از همان تولیدکنندگان داخلی باشند، به جای بهبود کیفیت تولیدات داخلی، برای بالا نگاه داشتن قیمت و فروش خودروهای بیکیفیت خود، واردات را محدود کنند تا هم سود کلان واردات را ببرند و هم سود فروش تولیدات بیکیفیت داخلی را. افزایش رقابت به این معنی است که خودروساز اگر نتواند با کاهش هزینهها و افزایش کیفیت، با خودرو خارجی رقابت کند، از بازار اخراج شود. دادن انحصار واردات به خودروسازان دقیقا ناقض این هدف است.
در ادبیات اقتصادی، رقابت با کاهش هزینهها و افزایش رفاه همراه دانسته میشود و انحصار و امتیاز با کاهش رفاه همگان و افزایش ثروت افراد نزدیک به قدرت سیاسی. کاهش انحصار و افزایش رقابت باید قطبنمای هر حرکت اصلاحی در اقتصاد باشد. خسارات انحصار به رفاه مردم در اقتصاد مدرن در قالب نظریههای انحصار به تفصیل مدلسازی شده و شواهد آن با آمار و ارقام شرح شده است. ولی لبّ مطلب که انحصار علتالعلل کمیابی و گرانی و رنج درویشان است، آنقدر واضح است که هزار سال پیش در حکایات حکما شرح داده شده است. نکته نغز این است که همین حکایات ریشه این انحصارات و امتیازات، و در نتیجه نقطه شروع اصلاحات را هم از زبان خباز خاص سلطان ابراهیم غزنوی به صراحت بیان کردهاند: «فرمان چنین است.»