عصر ایران در یادداشتی دراینباره نوشت:
در این روزها اتفاقات عجیب و غریب زیاد به چشم میخورد یکی از آنها مصاحبه خانمی ایرانی است که در قطر (بعد یا قبل از بازی) ایران - ولز با یک کانال تلویزیونی درباره برخی اتفاقات ایران با هیجان حرف میزند. در فضای مجازی به خانم "بیکاز" معروف شده است. چون از کلمه انگلیسی because بسیار خوب استفاده کردهاند.
اساسا کاری به محتوای سخنانش ندارم ولی مهمترین قضیه در این مصاحبه این است که ایشان یک کلمه به انگلیسی گفته و ادامه حرفهایش را به زبان فارسی ادامه میدهد!
و از آن عجیب تر هم این که تمام حرفهایش را به فارسی گفته و خبرنگار هم با یک yes گفتن آنرا تائید می کند انگار خانم خبرنگار هم متوجه حرفهای او میشود!
در زمان بازی که عکسهای از تماشاگران منتشر شد همین خانم بیکاز در میان برخی از خبرنگاران شناخته شده و حاضر در ورزشگاه دیده میشود. حال حتی پرسش این نیست که این خانم کیست؟ از طرف کجا و یا چگونه به قطر رفته است؟ هر کسی هست و به هر شکلی رفته است به خودش مربوط است.
اما واقعا با این سطح تسلط به زبان انگلیسی و به این شکل حرف زدن من را یاد یک خاطره و یک داستان انداخت که خالی از لطف نیست.
خاطره این است که یکی از همکارانم برایم تعریف کرد که سالها قبل زمانی که هنوز ترجمه گوگل و ... در کار نبود، یک دوستی از کردستان عراق به ایران آمده بود که هیچ شناختی از زبان فارسی نداشت و یک دوست تهرانی من (که او هم هیچ زبان کردی بلد نبود) قرار بود در زمانهایی که من درگیر کار بودم همراه او باشد تا هم حوصله اش سر نرود و هم او را برای رفتن به برخی نقاط دیدنی شهر تهران همراهی کند.
بعد از یک روز متوجه شدم که با یک انگلیسی دست و پا شکسته با هم حرف میزنند و با زبان اشاره و ... با هم ارتباط برقرار کردهاند نکته جالب این بود که دوست تهرانی من هر وقت احساس میکرد رفیق کُرد عراقی متوجه نشده است دوباره همان جمله مد نظرش را به زبان فارسی با صدای بلندتر تکرار میکرد انگار که او هر چه بیشتر داد بزند احتما فرو رفتن کلمات در مغز طرف مقابل بیشتر است.
یک روز بهش گفتم تو هرچه بیشتر داد بزنی فرقی در اصل ماجرا ندارد، طرف معنی کلمات تو را بلد نیست، دوست تهرانی من جواب داد: «آره می دونم ولی خودم اینجوری راحتترم.»
در این ویدئویی که به خانم بیکاز هم معروف شده است انگار خود این خانم اینجوری راحتتر است که یک کلمه انگلیسی بگوید و مابقی حرفش به زبان فارسی باشد و ...
داستان هم این که مردی 50 ساله به خارج رفته بود و دوست میزبانش برای اینکه با او مزاحی کند گفته بود اگر دیدی کسی حرفهایت را متوجه نمیشود فقط کافیه یک "گسه، گسه" بذاری آخر حرفهات اون موقع همه چی رو میفهمن.
مرد به یک کفش فروشی رفته بود و گفته بود: سلام گسه گسه،ببخشید گسه گسه،این گسه گسه،کفشها گسه گسه،قیمتش گسه گسه، چنده گسه گسه؟ طرف مغازه دار ایرانی بود و کمی با تعجب نگاهش کرده و گفته بود: قیمت کفشها رو میگی؟ مرد هم با خوشحالی سر تکان داده بود و مغازه دار گفته بود مثلا 30 دلار، فرانک یا ... مرد به مغازه دار گفته بود: اگر گسه گسه، میدونستم گسه گسه، زبان گسه گسه، اینقدر گسه گسه، آسونه گسه گسه، زودتر گسه گسه، میاومدم گسه گسه، خارج گسه گسه!
این خانم هم واقعا در این حد انگلیسی حرف زدن را به خودشون سخت گرفتهاند.
البته یک زمانی رئیس جمهوری هم بود که در دانشگاه کلمبیا به همین شکل انگلیسی حرف زد و حتی در یک جایی گفت: وان دییقه (دقیقه هم نه دییقه) منظورش یک دقیقه بود البته به انگلیسی! چه چیزها که ندیدیم؟!