شادمانی برخی از ایرانیان پس از شکست تیم ملی فوتبال مقابل آمریکا، توجهات زیادی را به خود جلب کرد. برخی این پدیده را نشانهای روشن از وجود بحران در جامعه ایران تلقی کردند و برخی دیگر آن را فاقد اهمیت دانسته و معتقد بودند کسانی که پس از شکست تیم ملی در خیابانها شادی کردند اقلیتی هستند که ارزش توجه ندارند.
استناد این گروه به نظرسنجی است که اخیرا مؤسسه افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) درباره به احساس مردم ایران نسبت به شکست و پیروزی تیم ملی فوتبال انجام داده است. بر اساس این نظرسنجی، حدود ۶۶ درصد از کل پاسخگویان از شکست ایران در برابر انگلیس ناراحت شدند، حدود ۷۸درصد از کل پاسخگویان از پیروزی ایران در برابر ولز خوشحال شدند و تقریبا همین میزان نیز اعلام کردند که دوست داشتهاند که ایران در برابر آمریکا پیروز شود.
اما این اعداد فریبنده است و نباید فریب این اعداد را خورد. بگذارید نتایج این نظرسنجی را بهشکل متفاوتی بخوانیم. بر اساس نظرسنجی ایسپا، ۳۴ درصد از مردم از شکست ایران در برابر انگلیس ناراحت «نشدند»، ۲۲ درصد از مردم بخاطر پیروزی تیم ملی در برابر ولز خوشحال «نشدند» و تقریبا همین حدود نیز دوست «نداشتهاند» که ایران برابر آمریکا به پیروزی برسد.
اگر نظرسنجی مذکور را به این صورت بخوانیم، آنگاه متوجه ابعاد بزرگ بحران خواهیم شد. برخی ممکن است فکر کنند کسانی که از شکست ایران ناراحت و از پیروزی آن خوشحال «نمیشوند»، اقلیت هستند و به همین دلیل جای نگرانی نیست. برعکس؛ اقلیت و اکثریت بودن در چنین موضوعی، که یک مسئله ملی است، فاقد اهمیت است. خود همین اعداد (۳۴ درصدی که از شکست ایران ناراحت نشدند و ۲۲ درصدی که از پیروزی ایران خوشحال نشدند) بسیار بزرگ هست. در حالت عادی هر دو گروه باید خیلی کمتر باشند و الان این طور نیست و این مهم است.
در شرایط عادی، عموم مردم، حتی آنها که فوتبال را دنبال نمیکنند، از پیروزی تیم ملی باید خوشحال شوند و از شکست آن ناراحت. اما حالا درصد قابل توجهی از مردم چنین احساسی به تیم ملی ندارند و این در حالی است که موضوع فوتبال و تیم ملی فراتر از اختلافات سیاسی، همواره باعث اتحاد و همدلی مردم ایران میشد. اینکه حالا همین موضوعی که سابق بر این باعث اتحاد میشده، باعث اختلاف و دوقطبی شده، خود نشانه بحران است.
برخی مسئولین متأسفانه عادت دارند نشانههای واضح بحران را نادیده بگیرند و واقعیت را طوری تفسیر کنند که گویی مشکلی وجود ندارد. اما آنچه در رابطه با مسأله فوتبال شاهد هستیم نشانهای غیر قابل کتمان از وجود بحران در جامعه است و اتفاقا نظرسنجی ایسپا نیز بیانگر همین بحران است.
بیایید به یافتههای این نظرسنجی دقیقتر نگاه کنیم.
بر اساس این نظرسنجی، حدود ۶.۸ درصد از پاسخگویان از باخت تیم ملی برابر انگلیس «خوشحال شدند» و ۴.۸ درصد از پاسخگویان «دوست نداشتهاند» تیم فوتبال ایران در برابر تیم فوتبال آمریکا برنده شود. اگر این نظرسنجی را بتوان به ایرانیان بالای ۱۸ سال (که حدود ۶۰ میلیون نفر هستند) تعمیم داد، معنایش این است که بیش از ۴ میلیون نفر در کشور از باخت ایران در برابر انگلیس خوشحال شدند و حدود ۳ میلیون نفر هم دوست نداشتهاند که ایران در برابر آمریکا برنده شود.
این اعداد در یک موضوع ملی، بسیار بزرگ است و این در حالی است که میلیونها نفری که گفتهاند نسبت به پیروزی و شکست تیم ملی «حسی ندارند» و «برایشان فرقی ندارد» را نیز باید در کنار همین افراد تحلیل کرد. چون در یک شرایط عادی دلیل ندارد که افراد، خصوصا آنها که فوتبال را دنبال میکنند، نسبت به پیروزی و شکست تیم ملی احساسی نداشته باشند و این بیحسی را نیز باید متأثر از شرایط موجود دانست. اگر این افراد را نیز اضافه کنیم آنگاه جمعیتی که نگاه متفاوتی به تیم ملی دارند به مراتب بیش از این اعداد خواهد بود.
در نتیجه باید گفت که نظرسنجی ایسپا بیانگر بحرانی است که ریشه آن در داخل است. مسئولان باید به این پرسش فکر کنند که چه اتفاقی افتاده که پس از سالیان مختلف، بخشی از مردم چنین نگرشی به تیم ملی پیدا کردهاند و ریشه بحران کجاست. بدون آن که این مشکل و بحران بهرسمیت شناخته شود، راهی برای درمان آن پیدا نخواهد شد.