این درست که شادی برای پیروزی تیم مقابل تیم ملی گسترده و فراگیر نبود اما این از مقولههایی است که یک فقره آن هم زیاد است.
برخی جوانان میگویند، برای بُردِ آمریکا کف نزدیم، برای باخت تیم حکومت، شادی کردیم. گیریم این گزاره غلط را، درست فرض کنیم اما چرا با پرچم آمریکا؟ پرچم کشوری که 80 سال است پایش را از روی گرده ما برنمیدارد. حرف امروز و دیروز و بعد انقلاب نیست. حتی حرف کودتای 28 مرداد علیه دولت ملی مصدق هم نیست. آمریکاییها در کنار انگلیس و شوروی (در قالب متفقین) رسماً ایرانِ بیطرف را در جنگ دوم جهانی اشغال کردهاند. عکس پر تبختر روزولت و چرچیل و استالین در نشست موسوم به تهران - که اخیرا توسط روسها با حضور سفرای انگلستان و روسیه در همان مکان و با همان چینش البته جای خالی آمریکا، بازسازی شد - مثل خنجر در نگاه هر ایرانی صاحب غیرت فرو میرود.
چرا باید کاری کنیم که همراهی با دشمنِ شناسنامهدار ایران، تعبیر شود؟ اعتراض داریم، یک موضوع داخلی است. دعوا داریم به خودمان مربوط است. چطور برخیها حاضر میشوند یک موضوع خانوادگی را به زلف مو بورها گره بزنند و هم داستان آنان شوند.
آیا مرحله بعد از همداستانی، "همدستی" نیست؟ آن هم با کسانی که اگر دوستانه هم با آنان دست بدهی باید انگشتهایت را بعد بشماری؟ قبول که حرف هست، نقد هست، اعتراض هست اما در طول دشمن قرار گرفتن، ناسزاوارانهترین اقدامی است که از یک نفر میتواند سر بزند.
به این مهم، هم ما مردم باید توجه کنیم و هم مسئولان باید برای یافتن جواب ایجابی آن اقدام کنند. اگر همه این ماجراها را نقشه بیگانگان بدانیم باید در رفتارهای حکمرانی خود تجدید نظر کنیم که دشمن این همه در خانه ما سرباز پروریده است. اگر هم این رفتارها، واکنشی است نسبت به شیوه مدیریت ما باز هم باید در شیوهها تجدید نظر کنیم.
پدرِ خوب، کسی است که برای بچههای بدِ خود هم در زندگی سهمی متصور باشد تا آنها حساب خود را با دشمن یکی نکنند. پدرِ خوب کسی است که اگر اتفاقی افتاد، همان بچههای بد برای دفاع، از بچههای خوب هم سبقت بگیرند. بچههای بد هم اگر جویی غیرت داشته باشند، اگر هم سفره خود را از خانواده جدا کنند به سفره دشمن گره نمیزنند که بوی خون خود ما از هر سویش به مشام میرسد. ملیاندیش باشیم، ایرانی باشیم، به نام دیگران هورا نکشیم.