اینطور به نظر میرسد که با توجه به مشکلات اقتصادی فراوانی که وجود دارد کودکانی که برای کار در خیابان ها رها میشوند، تعدادشان رو به افزایش است.
چه شیشه خودرویتان تمیز باشد، چه کثیف، پشت اغلب چهاراههای تهران عدهای کودک ریز و درشت سراغتان میآیند و بدون اینکه شما بخواهید، شیشه را تمیز میکنند. البته تمیز که نه، بیشتر کثیف و گلی میشود و اگر به آنها پول ندهید با الفاظ رکیک و یا کثیف کردن شیشه جوابتان را میدهند.
«امید» یک کودک ایرانیست و به گفته خودش از «یکی از شهرهای شمالی آمده. میگوید اگر بهم پول ندهند اعصابم خورد میشود و فحش میدهم خب باید پول بدهند دیگر...»
«مینا» دختری ۱۴ ساله است و میگوید از ۵ سالگی در خیابان کار میکرده و معمولا عصر ها که مردم به خانههاشان برمیگردند همراه با دوتا از برادرهایش به سر کار میآید و تا پاسی از شب کار میکند و روزی ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان درآمد دارد. وقتی از او میپرسم که از بلوار اندرزگو در فرمانیه چه طور در نیمه شب به میدان شوش که خانهات است میروی؟ پاسخ میدهد: «با اسنپ. من و برادرهایم ۸۰ هزار تومان میدهیم و به خانه برمیگردیم.»
«مریم» اما دختر شش ساله باهوشیست که میخواهد معلم شود. پدر و مادرش فوت شدهاند و با عمو و زن عمویش زندگی میکند. با همان لحن کودکانهاش از من میپرسد: «تو دولت رو تا حالا دیدی ؟ به دولت بگین مملکت رو ارزون کنه من توی یه جای قدیمی زندگی میکنم که خیلی بد و تاریکه و دلم نمیخواد اونجا شبا بخوابم.» او آرزو دارد بچه سلطان باشد و میگوید: «اگر بچه سلطان بودم این مملکت رو درست میکردم.»