از برنامههای دربار سعودی و دوستان غربیاش برای مقابله با ایران، تقویت جریانهای مختلف تجزیهطلب ضد ایرانی است. از آنجایی که در ذهن ایرانیان، تجزیهطلبی با قبحی بسیار همراه است، در جریان عملیاتهای روانی و رسانهای امسال، تلاش کردند تجزیهطلبی را هم عادی کنند.
در این میان تعجب از اصلاحطلبانی است که خود را بیش از هر جریان دیگری و حتی بیش از اصل حاکمیت مدعی ایران میدانند، اما ابایی از عادیسازی تجزیهطلبی ندارند.
روزنامه اعتماد در هفتهای که گذشت،یادداشتی منتشر کرد که درآن حس ناراحتی و تأثر ازجدا شدن بخشهایی از ایران را«بازتاب تاریخ نگاری تلخ و کلیشهای از حوادث و رویدادهای دوره قاجار» دانست. گویی باید نگاهی غیر تلخ و غیر کلیشهای به جدا شدن بخشی از سرزمینمان میداشتیم!
در بخش دیگری از این مطلب آمده است: «گفتمان تجزیههراسی در سطوح مختلف نیازمند بازخوانی و نگاه انتقادی عمیقی است و نویسنده فقط به بخش کوچکی از آن میپردازد. گفتمان تجزیههراسی به جای درس گرفتن از گذشته، سنت واگرایی با کشورهای همسایه را تقویت میکند و ما را از منافع سیاست درست همسایگی محروم میکند. این گفتمان باعث میشود حس ما درباره همسایههایی که روزگاری بخشی از ایران بودهاند... حس پدری باشد که از استقلال فرزندش ناراحت است».
جدا شدن خاک یک کشور را میتوان استقلال فرزند از پدر نامید؟! یعنی آن تکههای جدانشده، طفل صغیر هستند و هر تکه که رشد کرد و قدرتی یافت، باید روی پای خودش بایستد و برود؟!
حال یکبار دیگر این جملات سید محمد خاتمی در دیدار با اعضای شورای شهر تهران را که مربوط به اردیبهشت ۹۸ است، مرور کنیم: «شاید در حال حاضر از نظر سیاسی مناسب نباشد، اما مطلوبترین شیوه حکومت مردمی، اداره فدرالی است که آن زمان (دوران اصلاحات) در وزارت کشور ۱۰ منطقه هم مشخص کردیم، اما از نظر قانون اساسی نمیتوانیم فدارتیو باشیم.» او در عین حال ادعا کرد که «امکان اجرای آن در ایران وجود ندارد.»