خواهری که از قصاص برادر گذشت کرد

خواهر این مرد که از همان ابتدا اصرار بر قصاص داشت وقتی در دادگاه حاضر شد اعلام کرد: به خاطر علاقه زیادی که به بچه برادرم دارم اعلام گذشت می‌کنم تا او در این سن، طعم تلخ بی‌پدری را نچشد.

 

 

شلیک در شهرزیبا

عصر 27 دی ماه سال 1400 صدای شلیک گلوله در شهرزیبا پیچید و یک مرد سالخورده به نام ابراهیم در خودروی پسرش هدف شلیک گلوله قرار گرفت.وقتی بازپرس جنایی تهران پای در قتلگاه گذاشت خود را در برابر جسد خونین مرد 60ساله‌ای دید که از ناحیه سر هدف گلوله قرار گرفته بود و گلویش هم با چاقو زخمی شده بود.

 

در تجسس‌های میدانی مأموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران نیز مشخص شد پسر قربانی به نام بهنام اولین کسی بود که با جسد پدرش روبه رو شده و با پلیس تماس گرفته است.همزمان با انتقال جسد پیرمرد به پزشکی قانونی بهنام تحت بازجویی قرار گرفت.وی گفت: شغل پدرم خرید و فروش و نصب تجهیزات آتش‌نشانی بود و وضع مالی خوبی داشت.

امروز قرار بود همراه هم به خانه خواهرم برویم به همین خاطر دنبالش رفتم و او را سوار ماشین کردم. در بین راه شیرینی هم خریدیم. چون کارت ماشین را جا گذاشته بودم مقابل در خانه برگشتم و از پدرم خواستم چند لحظه‌ای در ماشین منتظرم بماند تا کارت ماشینم را بردارم. اما چند دقیقه بعد وقتی برگشتم ناباورانه با صحنه وحشتناکی مواجه شدم. پدرم غرق خون روی صندلی افتاده بود.به همین خاطر بلافاصله با پلیس تماس گرفتم. من زمانی که در خانه بودم صدای شلیک گلوله را شنیدم. پدرم با کسی دشمنی نداشت و احتمالاً از سوی یک ناشناس کشته شده است.

 

 

افشای اختلاف‌های خانوادگی

مأموران در نخستین شاخه از بررسی‌ها به پرس و جو از خانواده پیرمرد پرداختند و دریافتند وی مدتی است با پسرش بهنام اختلاف دارد و پسرجوان به خاطر بدهی یک و نیم میلیاردی‌اش بارها سراغ پدرش رفته و از او پول خواسته است و همین موضوع باعث درگیری میان آنها شده است.با افشای این ماجرا بهنام 37 ساله به عنوان نخستین مظنون بازداشت شد اما مدعی شد از نحوه قتل پدرش اطلاعی ندارد.این پسر پس از 3 هفته سرانجام قفل سکوتش را شکست و در بازجویی‌های فنی به قتل پدرش اعتراف کرد.

 

 

اعتراف به قتل پدر

وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: نمی‌خواستم پدرم را بکشم. اما رفتارها و کارهایش مرا بشدت عصبی کرده بود. پدرم چند سال پیش، مادرم را طلاق داد و با زن دیگری ازدواج کرد.سپس همه اموالش را در اختیار همسر دومش و سه فرزند او قرار داد. حتی به تازگی خانه بزرگی را به نام همسر دومش سند زده بود.

 

وی ادامه داد: من بدهی سنگینی داشتم و به همین خاطر به دردسر افتاده بودم. چند بار سراغ پدرم رفتم و از او کمک خواستم اما به من کمکی نکرد. تا اینکه مجبور شدم برای پرداخت بدهی‌هایم از یک نفر از دوستانم پول نزول بگیرم و دیگر امیدی به زندگی نداشتم. همه این مسائل سبب شده بود تا از پدرم کینه به دل بگیرم.

 

وی در تشریح قتل گفت: من مدتی پیش از یک فروشنده دوره‌ گرد یک کلت کمری خریده بودم و آن را در خانه نگه می‌داشتم. آخرین بار وقتی می‌خواستیم به خانه خواهرم برویم، سر مسائل مالی بازهم با هم بحث کردیم. من از شدت عصبانیت در ماشین با تفنگی که داشتم تیری به سرش شلیک کردم. اما وقتی دیدم او هنوز زنده است با چاقویی که همراه داشتم ضربه‌ای به گلویش زدم و با پلیس تماس گرفتم و گفتم پدرم در غیاب من مقابل در خانه‌مان کشته شده است.به دنبال اعتراف‌های مرد جوان و بازسازی صحنه جنایت، برای وی کیفرخواست صادر و پرونده‌اش به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و وی از خود دفاع کرد.

 

 

در دادگاه

در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده 2 خواهر بهنام یک به یک در جایگاه ویژه ایستادند و اعلام گذشت کردند. یکی از آنها گفت: برادرم اشتباه بزرگی مرتکب شده و با بی‌رحمی پدرمان را کشته است. ولی ما حاضر به قصاص او نیستیم و گذشت می‌کنیم. اما وقتی سومین خواهر بهنام روبه روی قضات ایستاد گفت: من نمی‌توانم از خون پدرم گذشت کنم. به همین خاطر برای برادرم قصاص می‌خواهم.

 

سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و به تشریح ماجرا پرداخت.وی گفت: پدرم مرد بدخلقی بود.او همیشه با ما بدرفتار بود و من خاطرات بدی از کودکی‌ام دارم.او با اینکه وضع مالی خوبی داشت اما به ما رسیدگی نمی‌کرد. من مشکل مالی داشتم و چندبار با او صحبت کردم و از او کمک خواستم اما او به ما بی‌توجه بود و دنبال زندگی خودش بود.

 

وی در تشریح جزئیات قتل گفت: آخرین بار وقتی از پدرم کمک خواستم و به او گفتم زندگی‌ام در لبه پرتگاه نابودی است و او با بی‌اعتنایی جوابم را داد عصبانی شدم. من می‌دانستم پدرم پول دارد ولی حاضر نیست آن را به من بدهد تا زندگی‌ام خراب نشود.به همین خاطر کنترل اعصابم را از دست دادم و اسلحه‌ای را که در ماشین داشتم بیرون کشیدم و به پدرم شلیک کردم.

 

 

پشیمانی در دادگاه

وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود و بشدت اشک می‌ریخت ادامه داد: می‌دانم اشتباه بزرگی مرتکب شده‌ام، حالا پشیمان هستم و از خواهرهایم تقاضای بخشش دارم.من نباید به پدرم شلیک می‌کردم. باور کنید تحت تأثیر مشکلات زیاد چنین تصمیم اشتباهی گرفتم.در این میان سومین خواهر بهنام برخاست و او که اشک می‌ریخت روبه قضات گفت: من به بچه برادرم علاقه زیادی دارم.

من او را از جان و دل دوست دارم و فقط به خاطر او اعلام گذشت می‌کنم چون نمی‌خواهم او طعم تلخ بی‌پدر بودن را بچشد.با اعلام گذشت سومین ولی دم، بهنام از جنبه عمومی جرم از خود دفاع کرد.وی که اشک می‌ریخت گفت غیر از پشیمانی حرفی برای گفتن ندارم.در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا با توجه به رضایت اولیای دم و طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامی برای وی حکم صادر کنند.