چرا سریالهای ترکی با دوبلههای غیرحرفهای در شبکههای ماهوارهای و با زیرنویس در VODها موفق شدهاند جای خود را در میان مردم جهان و حتی ایران باز کنند؟
در این سریالها ترکیه در سطح مناسبی از رفاه نشان داده میشود. در این آثار به موضوع فقر هم عمدتا اشاره میشود، اما نه فقری به پررنگی و سیاهی فیلمهای ایرانی.
شاید ساختار فرهنگی کشور ما اجازه ندهد فیلمسازان ایرانی همانند ترکیه عمل نموده و جذابیتهای آنها را در آثار خود پیاده کنند، اما قطعا با یکسری سازوکارها و ابتکار عملها میتوان به دستاوردهای مهمی نایل شد.
ما چه کمبودی در مقایسه با کشور ترکیه داریم که نمیتوانیم با حمایت از صنعت سریالسازی به درآمد هنگفت ارزی دست پیدا کنیم؟ چرا حضور بخش خصوصی در این زمینه پررنگ نیست و موانع دست و پاگیر بر سر سریالسازی فاخر و انبوه در ایران برداشته نمیشوند؟ یا هر از گاهی صرفا به تولیدات مذهبی آن هم به صورت محدود بسنده میشود؟ حتی گاه تولیدات مصارف داخلی نیز با دلیل و بیدلیل توقیف میشوند؟ و سالها طول میکشد تا رفع توقیف آنها صورت گیرد؟
اگر روند فعلی سریالسازی محدود تغییر نکند و سرمایهگذاری کلانی در این بخش صورت نگیرد، نمیتوان توقع داشت سریالهای ایرانی به سطحی برسند که دنیا را مجذوب خود کنند.
متاسفانه ما هنوز در مسیر فکر و اندیشه به این امور هم قرار نگرفتهایم چه برسد به برنامهریزی و عمل!! هشدار بر این است که هماکنون چه ما بخواهیم و چه نخواهیم سریالهای ترکیه در سبد خانوارهای ایرانی قرار گرفتهاند و بخش اعظمی از مردم نیز با الگوپذیری از فرهنگ این کشور و مشاهده زندگیهای لاکچری و رنگارنگ، به سمت آنها جذب شده و از فرهنگ غنی خود روز به روز فاصله میگیرند. به عبارتی مخاطبان این سریالها در کشورهای مقصد آنچه را ندارند در این سریالها جستوجو میکنند و کشور سازنده نیز با مطالعه و شناخت ذایقه مخاطب خود، به خوبی از این خلأها به نفع خود بهرهبرداری میکند. نکته ظریف و خطرناک فرهنگی که میبایست بدان دقت بیشتری شود.
جا دارد مسوولان و سیاستگذاران حوزه فرهنگ و رسانه کشور به این موارد مهم ورود کنند و اجازه ندهند پتانسیلهای فرهنگی و رسانهای این کشور به هدر و هرز رفته یا نقصانهای موجود، رویای مهاجرت را در بین فرهیختگان و هنرمندان این حوزه تشدید کند.