کد خبر: ۲۵۴۶۷
۱۴۰۲/۱۰/۲۴ ۲۰:۰۰:۰۲

در کاخ سعدآباد چه می‌گذرد؟

هنر با تمام مشتقاتش روز‌های خوبی را سپری می‌کند؛ یکی از این نمونه‌ها کنسرت علیرضا قربانی است که در کاخ سعدآباد در حال اجراست. این گزارش لحظاتی از این رویداد را روایت می‌کند.

به گزارش محیانیوز،روزگاری را سپری می‌کنیم که شاید مخاطب هنر بیش از هر زمان و عصر دیگری عمومیت پیدا کرده باشد؛ مخاطبانی که گه‌گاه انتخابشان معطوف به هنری حقیقی است. شنیده‌هایم از فروش جای پارک چند صد هزار تومانی در اطراف سعدآباد و البته تجربه‌ای که از کنسرت ـ نمایش «سیصد» داشتم باعث شد تا برای رسیدن به مقصد دست به دامن تاکسی‌های اینترنتی شوم.

با رسیدن به نزدیکی محل برگزاری کنسرت، شلوغی بسیار و ازدحام خودرو‌ها شاخص‌ترین مورد قابل مشاهده بود. همچنان معتقدم کاخ سعدآباد به لحاظ موقعیت جغرافیایی بدترین مکان برای هر برنامه‌ای است. شاید اگر قرار است این مکان به یکی از سالن‌های دائمی برای برگزاری چنین برنامه‌هایی تبدیل شود، بهتر باشد برگزارکنندگان به فکر دیگر زیرساخت‌های لازم برای آن باشند؛ چرا که به‌نظر سعدآباد به جهت دیگر ویژگی‌هایش مورد علاقه و توجه برگزارکنندگان کنسرت‌های موسیقی قرار گرفته است.

بر خلاف برنامه قبلی‌ای که تجربه برگزاری در این فضا را داشت، شیوه راهنمایی برای ورود بهتر از قبل شده بود، وارد فضای اجرا شدم، صحنه‌ای نه چندان پرطمطراق، اما پر از شور موسیقی مقابل دید مخاطبان قرار گرفته بود.

فضاسازی این کنسرت در بدو ورود شما را با تعداد بسیاری صندلی در چند ردیف و مقابل سن اصلی مواجه می‌سازد. علاوه بر این موضوع ویدئومپینگ روی دیوار‌های سفید کاخ ملت نیز دیگر موردی است که توجه شما را به خود جلب خواهد کرد.

میان اخبار و نوشته‌های فضای مجازی انتقاد از هزینه هر بلیت با توجه به صندلی‌های پلاستیکی کنسرت هم از مواردی بود که دستاویز انتقاد و البته طنز شده بود. بعد از حضور در فضای کاخ سعدآباد و مشاهده فضا انتقادات مطرح شده به‌نظرم درست جلوه کرد. شاید صندلی‌های موجود برای زمان طولانی کنسرت راحت و آسوده نباشد، هرچند بعید است هنگام آوازخوانی علیرضا قربانی کسی به فکر جای نشستنش باشد.

هنرمندان و نوازندگان یکی پس از دیگری وارد صحنه اجرا می‌شوند و چینش ساز‌های مختلف روی صحنه و میکروفونی که جایگاه اصلی خواننده است، همه و همه صحنه‌آرایی را آماده برای شروع اجرا می‌کنند.

علیرضا قربانی وارد صحنه می‌شود و برای اولین اجرای قطعه «عروج» با شعری از ابوسعید ابوالخیر را می‌خواند: «مجنون و پریشان توام دستم گیر، دستم گیر...»

قطعات یکی پس از دیگری توسط گروه موسیقی اجرا و ابیات پشت سر هم خوانده می‌شد. شاید تک نوازی‌ها و دلبری‌های طنزآمیز نوازنده گیتار بیس و حال خوش نوازنده کمانچه از شاخصه‌های قابل توجه اجرا باشد. دو نمایشگر اطراف هر از چند گاهی چهره یکی از نوازنده‌ها را نشان می‌داد؛ تصاویری که مرا بی‌اختیار یاد انیمیشن «روح» و لحظات جدا شدن روح از جسم هنگام نواختن ساز می‌انداخت.

علیرضا قربانی، خواننده موسیقی ایرانی در میان اجرای قطعات خود با اشاره به تیم ارکستر و گروه اجرایی این تورکنسرت‌ها که پس از اجرا در چند شهر به تهران رسیده است، گفت: به خود می‌بالیم و افتخار می‌کنیم که در این فضای کم‌نظیر و شب‌های رویایی میزبان شما هستیم.

او با اشاره به اینکه تمام سختی‌ها را به شوق دیدار با مردم پشت سر گذاشته است، بیان کرد: اگر امروز ما حس و حال بسیار خاصی داریم، قطعاً برگرفته از فضا و انرژی و حسی است که از شما می‌گیریم.

این خواننده موسیقی ایرانی افزود: در ادامه تورکنسرت و از شهر‌های مختلف به تهران رسیدیم و باعث افتخار است که در خدمت مردم ایران هستیم.

قربانی درباره تنظیم این رپرتوآر به مدیریت هنری حسام ناصری توضیح داد: تلاش ما بر این بوده که قطعاتی را اجرا کنیم که هیچ وقت به صورت اجرای صحنه‌ای به ثمر ننشسته بود، ولی سه قطعه هم از رپرتوآر قبلی صرفاً برای احترام به خواست مخاطبان اجرا می‌شود، زیرا این سه قطعه را خیلی طلب کردند و ما هم این خواسته را به دیده منت گذاشتیم.

او درباره قطعه «می‌دانی تو» که بر اساس ساز و آواز طراحی شده و حال و هوای آن گفت: مرسوم شده است که در بسیاری از قطعات، عزیزان حاضر با دوربین‌هایشان فیلم می‌گیرند، ولی من یک پیشنهاد دارم که این قطعه، چون بر اساس ساز و آواز است و اشعار بسیار بسیار بی‌نظیر ابوسعید ابوالخیر و به روایتی برخی از اشعار منتسب به حضرت مولانا را دارد، با جان و دل گوش کنید و روح و دلتان را پرواز دهید.

قربانی در پایان گفت: فکر می‌کنم اگر این قطعه و شعر عارفانه و عاشقانه آن که مناجات با حضرت حق است با تمرکز گوش دهید و دل بدان بسپارید، باعث شود روح‌تان سبک شود.

«می‌دانی تو» قطعه‌ای بود که قربانی و گروهش آن را به صورت بداهه اجرا کردند.

قطعه «ارغوان» با صدای هوشنگ ابتهاج شروع شد: «ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من/ آسمان تو چه رنگ است امروز؟ / آفتابی است هوا؟ / یا گرفته است هنوز؟» ویدئومپینگ روی کاخ ملت می‌چرخید و ساعتی را نشان می‌داد، زمان در تصویر سپری می‌شد، همه چیز فضایی خیال انگیز را رقم می‌زد و قربانی می‌خواند: «اندر این گوشه خاموش فراموش شده/ یاد رنگینی در خاطر من/ گریه می‌انگیزد، گریه می‌انگیزد/ ارغوانم آن جاست/ ارغوانم تنهاست»

دیدگاه

پیشنهاد سردبیر

آخرین اخبار

پربازدیدترین ها

خواندنی