جبهه پایداری منشا اعتراضات و نارضایتی از نظام/ این اعتراضات نتیجه یکدست سازی نظام است/ دولت طیفی اداره میشود نه تخصصی
آن ها سرنوشت برجام را مثال میزدند و میگفتند همین اختلافها باعث شد پس از امضای برجام بسیاری از کارشکنیها در اجرای این سند بینالمللی رخ دهد، پس چه بهتر اصل و فرع تصمیمها با یک جناح سیاسی باشد. رسیدهایم به حالا، حالایی که حدود یکسال و نیم از عمر دولت سید ابراهیم رئیسی میگذرد و به نظر میرسد نتایج دلخواه یکدستسازی حاکمیت به دست نیامده است؛ اما چرا؟
یکدستی حاکمیت و فراموش رسالت نظارتی
جواد آرینمنش، نماینده دورههای هفتم و هشتم مجلس، تحلیلگر سیاسی و فعال اصولگرا، در پاسخ به این پرسش که یکدستشدن قوا چه نتایجی به دنبال داشت، به «خبرآنلاین» گفت: «مجموعه عللی دست به دست هم میدهند تا یک نظام و یک دولت موفق باشد. اگر بنا را بر یکدستشدن قوای سهگانه بگذاریم و تصور کنیم اگر یک جریان سیاسی همه قوا و نهادها را در اختیار داشته باشد، پس همهچیز بسامان خواهد شد، در مسیری اشتباه گام برداشتهایم. هر یک از قوا و نهادها وظایف خاص خود را دارند و هر کدام باید به وظایف مشخصشده خودشان فارغ از جناحبندیهای سیاسی عمل کنند. برای مثال مجلس، هم رسالت قانونگذاری برعهده دارد و هم رسالت نظارتی. به این معنا که در کنار وضع قوانین متناسب باید بر عملکرد همه نهادها از جمله قوه مجریه نظارت کند. حالا تصور کنیم هم قوه مجریه و هم قوه مقننه از یک جناح سیاسیاند. در این صورت طبیعی است که مجلس نتواند آنطور که انتظار میرود بر عملکرد دولت نظارت داشته باشد و از اهرمهای خودش مانند سؤال، تحقیق و تفحص و استیضاح استفاده کند. یکدستی قوا در عمل به معنای فراموششدن نیمی از وظایف قوه مقننه است. اگر هم نظارتی در کار نباشد یا به میزان قابل قبول وجود نداشته باشد، ایرادات به قوت خودش باقی میماند».
آثار مثبت حداقلی، معایب حداکثری
او درباره استدلال برخی موافقان یکدستشدن حاکمیت مبنی بر اینکه در چنین حالتی اختلاف نظرها به حداقل میرسد و کارها بهتر پیش میرود، بیان کرد: «من رد نمیکنم که یکدستی قوا و به تعبیری یکدستی حاکمیت باعث کاهش اختلافنظرها و بحثهایی میشود که وقت زیادی را از ارکان مختلف حاکمیت میگیرد اما باب هر گونه نقد دقیق و به دور از جناحبازیهای سیاسی را هم میبندد. این موضوع گرچه شاید آثار مثبت حداقلی هم داشته باشد اما معایبش به مراتب بیشتر است».
بحران شایستهسالاری
این فعال سیاسی همچنین با ذکر مثالی عملکرد دولت در تشریح یکدستی حاکمیت اظهار کرد: «یکسال و نیم از عملکرد دولت گذشته است و در این مدت توفیق شایان ذکری حاصل نشده است و میبینیم که همین یکدستی حاکمیت شایستهسالاری را با بحرانهای مهمی روبهرو کرده است. همهچیز که همنظر بودن همه مسئولان در همه ارکانهای حاکمیتی نیست؛ بحث شایستهسالاری، تأمین منابع، کارآمدی، رفع بحرانهای سیاست خارجی و دهها مسئله دیگر وجود دارد که ارتباطی به این یا آن جناح سیاسی ندارد و تخصص و کارآمدی میخواهد».
طیفی ادارهشدن دولت
او در پاسخ به این پرسش که آیا رئیسی از همه ظرفیتهای اصولگرایی استفاده کرد یا خیر، تصریح کرد: «مسئله این است که در دوره اخیر بیش از همه دوران مسئله خودی و غیرخودی را مشاهده میکنیم. حتی در دولت میبینیم که این دایره خودیها و غیرخودیها کار را به جایی رسانده که دولت سیزدهم از تمام ظرفیتهای اصولگرایی هم استفاده نکرد. در گذشته اگر اصولگرایان دولت را در اختیار میگرفتند یک دولت اصولگرا یعنی با استفاده از همه ظرفیتهای اصولگرایان تشکیل میدادند و اصلاحطلبان هم به همین شکل از همه امکانات جبهه سیاسی خود بهره میبردند اما اکنون میبینیم این یکدستی زیادی پیش رفته و نه فقط اصلاحطلبان بلکه بخش مهمی از بدنه اصولگرایی هم به حاشیه رانده شدهاند و صرفا طیفی از اصولگرایان یعنی جبهه پایداری در دولت تعیینکننده است».
گسترش دایره خودی و غیرخودی در نیروهای سیاسی
آرینمنش درباره تأثیر ردصلاحیتهای گسترده بر ایجاد زمینه یکدستی حاکمیت هم خاطرنشان کرد: «بر همه این هایی که اشاره کردم، شیوه بررسی صلاحیتهای نامزدهای انتخاباتی را هم بیفزایید. سختگیریهای شورای نگهبان باعث شد حتی نیروهای کارآمدی مانند آقای لاریجانی هم کنار گذاشته شوند و دیدیم او امکان رقابت در عرصه انتخابات را نداشت. این دایره اینقدر تنگ و تنگتر شد که دیگر نیرویی نمانده است و امروز خود دولت هم متوجه شده است که نیروی کارآمدی دورش نیست. وقتی بسیاری از نیروها که میخواستند برای کشورشان کار کنند، کنار گذاشته شدند و دولت هم در اداره امور موفق نبود، شرایطی به وجود آمد که خیلی از نیروها راضی به حمایت از دولت نیستند و ترجیح میدهند سکوت کنند».
*ضرورت استفاده از همه ظرفیتها
این فعال سیاسی در پایان در پاسخ به این پرسش که چه می توان کرد، گفت: «من باور دارم اکنون که اعتراضات زیادی هم در جریان است باید از همه ظرفیتها استفاده کرد و ریشه نارضایتیها هم بررسی و شناخته شود. دولت و همه قوا و نهادها هم باید در صدد رفع مشکلات مردم و شنیدن صدای معترضان گام بردارند. اینکه همه را اغتشاشگر یا عامل بیگانه بنامیم مشکلی حل نمیشود. همه مسئولان با پذیرش تکثر اندیشهها باید در جهت اصلاح واقعی گام بردارند و طبیعی است چنین امری با حضور یک طیف و نه حتی یک جریان سیاسی در قدرت میسر نمیشود».
تصوری اشتباه از نتایج یکدستشدن حاکمیت
مهدی آیتی، نماینده دوره ششم مجلس، تحلیلگر سیاسی و فعال اصلاحطلب، درباره این که یکدستی حاکمیت کار را به کجا رسانده است، به «خبرآنلاین» گفت: «تجربه ایران و دیگر کشورهای جهان نشان داده که تکحزبیکردن کشور به صلاح نیست. در کشورهای اروپایی و آمریکا میبینیم که سیاست حداقل دوقطبی است و گاهی سه یا چهار قطبی هم میشود و این قطبهای مختلف هرچه نزدیک به انتخابات میشوند با هم ائتلاف میکنند تا در نهایت انتخابات با دو قطب پیش برود. سیاستمداران در کشورهای توسعه یافته میگویند رقیب ما همیشه دشمن نیست و گاهی دوست ماست زیرا این رقیب است که نقد میکند و نقد زنگ هشدار است. این رقیب است که مشکلات را میگوید و همین نقد باعث اصلاح مشکلات میشود. اینکه برخی تصور کردند اگر دولت، مجلس، ارگانهای نظامی و انقلابی و... همه اصولگرا شوند، مملکت عالی میشود، تصوری کاملا اشتباه بود و دیدیم شرایط بسیار بدتر از گذشته هم شده است و امروز کار بهجایی رسیده که مردم میگویند صد رحمت به روحانی. این وضعیت نتیجه تکصدایی در کشور است، نتیجه یکدستشدن نهادها و قواست و میبینیم که دولت در غیاب نیروهای کارآمد، نیروهایی صفر کیلومتر را در پستهای مهم به کار میگیرد که همینها باعث افزایش نارضایتی مردم میشوند».
شورای نگهبان، ردصلاحیتها و یکدستی حاکمیت
او درباره تأثیر شیوه بررسی صلاحیتها در یکدست شدن حاکمیت بیان کرد: «یکی از مقصران وضع کنونی یعنی یکدستی حاکمیت شورای نگهبان است. وقتی شورای نگهبان در انتخاباتهای گوناگون بسیاری را ردصلاحیت میکند این کار آنقدر ادامه مییابد که در نهایت افرادی میمانند که توانایی لازم را ندارند و در دولت هم همین نگاه پیش میرود و در آخر سبد نیروهای درجه سه و چهاری باقی میمانند که مسئولیتهای مهم و کلیدی را در اختیار میگیرند. در حوزه رسانهها هم همینطور است. نمیشود که فقط رسانههای اصولگرا باقی بمانند و همه رسانههای رقیب یا ساکت و بیاثر شوند یا اگر حرفی بزنند، با آن ها برخورد شود».
*حذف جریانی، نه لزوما فردی
این فعال سیاسی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه آیا از سالها پیش نزد گروههایی نه لزوما حذف فردی از عالم سیاست، بلکه حذف جریانی در دستور کار قرار داشته است، تصریح کرد: «حتما همینطور بوده است. برخی گروهها که حالا قدرت هم در تصمیمگیریها دارند از ابتدا سعی میکردند به جبهه اصلاحات اتهام بزنن و عنوانسازی میکردند. یک روز میگفتند فتنهگر و یک روز دیگر هم میگویند اغتشاشگر. همین حالا میگویند اغتشاشگران دنبالهروی اصلاحطلبان هستند و لیدرهای اصلاحات، لیدری ناآرامیها در دست دارند که اصلا چنین نیست. اگر هم بخواهند با زبانی نرم سخن بگویند، میگویند چرا اصلاحطلبان ساکت هستند. اعتراضات کنونی اصلا دانشجویی هم نیست و سن معترضان به نوجوانان که اغلب دانشآموز هستند رسیده است. اما همان کسانی که سالهاست دنبال یکدستسازی حاکمیت بودند همین حالا هم نمیخواهند بپذیرند که حذف یک جریان سیاسی از مناسبات سیاسی به ضرر نظام تمام شد و اکنون هم بنای تغییر روش ندارند و میگویند اصلاحطلبان نوجوانان حاضر در خیابان را هدایت میکنند. آنها نمیدانند که دشمندانستن اصلاحطلبان به نظام لطمه زد».
*جایگاه جبهه پایداری در مناسبات قدرت سیاسی ایران
آیتی در پاسخ به این پرسش که آیا دولت توسط جبهه پایداری اداره میشود و چه شد این طیف بیشترین تعیینکنندگی را در عالم سیاست ایران دارد، گفت: «جبهه پایداری از نظر پایگاه اجتماعی بسیار ضعیف است اما همین اقلیت با افکاری تند آمده و بسیاری از جایگاههای تصمیمگیری را برعهده گرفته است و به نوعی در دولت نقش اصلی را ایفا میکند. به جرات میگویم طیف پایداری در جامعه ایران پنج درصد اعتبار هم ندارد اما همین اقلیت با شعارهای خشونتطلبانه و رادیکال تمام جناحها و حتی طیفهای دیگر اصولگرایی را به حاشیه راندهاند تا خودشان قدرت را در دست داشته باشند. پایداریها با آن مواضع تندشان بر میزان ناراضیان داخلی میافزایند و مواضع و اقدامات آنها منشاء نارضایتی ها و اعتراضات بوده که اصلا به نفع نظام نیست».
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدترین ها
خواندنی