کد خبر: ۷۰۵۳
۱۴۰۱/۰۹/۲۲ ۱۴:۴۱:۱۶

مهندسی فرهنگی حکومت، دایم شهروند ناراضی تولید می‌کند/ ۴ عامل جدی اعتراضات طولانی در ایران به روایت جلایی پور

​حمیدرضا جلایی پور به اعتماد گفت: ما در گذشته مرگ‌های‌ دلخراش مانند مهسا امینی در ایران داشتیم ولی حول و حوش آن به این کوبندگی اعتراض شکل نگرفته است. مرگ‌های جانکاهی مثل مرگ هدی صابر، از شخصیت‌های ملی - مذهبی که به خاطر اینکه به درمانگاه نرساندنش در زندان اوین جان باخت یا مرگ هاله سحابی در هنگام تشییع‌جنازه پدرش.

به نظر من جرقه مرگ مهسا با چهار زمینه یا علت موجود در جامعه همراه شد و این برانگیختگی اعتراضی را فعال کرد.

عامل اول مهندسی فرهنگی و قالب‌ریزی جامعه از بالا است؛ از شورای انقلاب فرهنگی گرفته تا گشت ارشاد. حکومت ما یک حکومت هدایتی است و معتقد است که این جامعه را باید قالب‌ریزی کنند و آن انسان و جهان و تمدن تراز نوین مکتبی تولید کنند. مهندسی فرهنگی از بالا دایم شهروند ناراضی تولید می‌کند. حکومت ایران از حکومت «رضایتی» فاصله گرفته است. در صورتی که معنی جمهوری یعنی حکومت رضایتی در برابر حکومت‌های تمامیت‌گرای مرامی و هدایتی است. لذا این موتور تولید ناراضی چهار دهه هست که کار می‌کند و در دوره آقای رییسی تقویتش کرده‌اند. این اواخر نه در هر مدرسه در هر بانک هم می‌خواستند یک روحانی بفرستند. در همین دانشگاه‌ها شاهدش بودیم. دم در ورودی مامور کنترل پوشش گذاشته بودند. شما می‌دانید که ایرانی‌ها اگر کسی مادرشان، یا دخترشان یا خواهرشان را نگه دارد و سین‌جیم کند تا آخر عمر یادشان نمی‌رود و از سیستم ناراضی می‌شوند. چهار دهه هست که حکومت این ناراضی‌تراشی را دارد.

عامل دوم هم که همه ما شاهدش بودیم این است که روزبه‌روز حلقه حکمرانی و سیاست را تنگ‌تر کردند و دیگر حتی به خودی‌ها هم رحم نکردند و کسی مثل علی لاریجانی اصولگرا را که سه دوره رییس مجلس، 10 سال رییس صداوسیما و داماد شهید مطهری و فرزند مرجع تقلید بوده، هم تحمل نکردند. این معترضان که در این ۹۰ روز در خیابان دیدیم در حکومت صدا و نماینده‌ای ندارند. یعنی جمعیت بی‌پناه و بی‌صدا و بی‌نماینده. خلاصه هرچه حکومت را بسته‌اند جامعه را معترض‌تر کردند.

عامل سوم هم اقتصادی است. آثار تحریم‌ها را جدی نگرفتند و آثار رکود و تورم ۴۰ درصدی را جدی نگرفتند. دایم حکومت با چاپ اسکناس دست تو جیب مردم می‌کند و خرج خودش را در می‌آورد و به روی خودش نمی‌آورد و جامعه را فقیرتر کرده و جوانِ عاصی بی‌افقِ بی‌قرار درست کرده‌اند. معترضینی که فقط به ما می‌گویند بروید کنار حرف نزنید! معترضینی که حتی از پدر و مادرشان هم دلخور هستند که این چه وضعی است که برای‌مان درست کردید. این عامل سوم باعث شده طبقه متوسط ریزش کند و تعداد فقرا بیشتر شود. من شک ندارم اگر وضعیت اقتصادی بد نبود اعتراض ممکن بود بشود ولی نه به این وسعت. یا اگر عامل دوم نبود باز هم اعتراض می‌شد اما نه به این وسعت. این چند عامل با هم دارد کار می‌کند.

عامل چهارم سیاست خارجی دشمن‌ساز است. این حامیان دولت یکدست چه هنری کردند؟ آقایان اتحادیه اروپا را به امریکا نزدیک کردند. اعراب را به اسراییل نزدیک کردند. کاری کردند که بن‌سلمان در برابر توانایی موشکی ما، هزینه رسانه‌ای را می‌دهد که هر شب به ‌قول شمس‌الواعظین ایران را با «پیام» مورد شلیک قرار می‌دهد. با عناوین مجهول و بدون شناسنامه «فراخوان» می‌دهد. این به خاطر سیاست خارجه پرهزینه است. وقتی دو قدرت جهانی با هم وارد جنگ می‌شوند مثل روسیه و اروپا در جنگ اکراین، سیاست خارجی مسوول بیطرف می‌ماند نه اینکه به پوتین نزدیک شود. اروپا عصبی شده است. معلوم است که آلمان که به لحاظ تاریخی با ایران نزدیکی داشت شروع به دشمنی بیشتر می‌کند.

فعال شدن این چهار عامل به ‌همراه مرگ مهسا با هم این وضعیت اعتراضی را به وجود آورده است. تا وقتی‌که این چهار عامل کار می‌کند ایران با وضعیت اعتراضی خفته یا آشکار روبرو است. شاید بتوانند یک مقدار اعتراض را کنترل کرد، مردم بترسند یا مدتی در خیابان نیایند ولی اعتراض دوباره بروز می‌کند.

حالات آینده

چه وضعیتی در پیش است؟ واقعا نمی‌دانیم. ایران را باید هفتگی تحلیل کرد. در همین هفته پیش دیدید مقداری فضای خیابان فروکش کرده بود. ولی آمدند محسن شکاری جوان را اعدام کردند و دوباره جامعه را ناراحت کردند. لذا اوضاع به خوبی قابل پیش‌بینی نیست. با این همه به لحاظ تحلیلی روی سه حالت می‌شود حدس زد.

حالت اول، همان است که دلخواه حکومت است و می‌گویند ماجرا را جمع می‌کنیم. جمهوری اسلامی یک حکومت پوشالی نیست و خودش حکومت جنبشی است. نیروهای خودش را بسیج می‌کند. چهار-پنج لایه حفاظتی دارد. از سطح روستاها، بخش‌ها، محلات، تا بالاتر نفوذ دارد. هم مهم‌ترین نهاد کشور است و هم سابقه‌دارترین و ریشه‌دارترین نهاد تاریخی کشور یعنی نهاد روحانیت را در خدمت گرفته است. سابقه ندارد در کشور این همه اعتراضات باشد و روحانیت اینقدر ساکت باشد. این یک حالت ممکن است که می‌گویند ما جمعش می‌کنیم. ولی به نظر می‌رسد این اعتراض یک عقبه دارد و راحت فروکش نمی‌کند. به خاطر اینکه یک دگردیسی بزرگ نسلی، فرهنگی، اجتماعی، صنفی، جمعیتی، اعتقادی در جامعه اتفاق افتاده است. اینهایی که دنبال مهندسی جامعه هستند از میان پنج میلیون پیران جامعه هستند، میانسالان حدود سی و هشت میلیون و جوانان حدود بیست میلیون از جامعه در فضای دیگری هستند و آرزوها و مطالبات دیگری دارند. ولی امکانات حکومت دست‌ پیران مرامی است. ولی این حالت درمان حال جامعه ایران نیست. تداوم همین حالت ممکن است ما را وارد وضعیت انقلابی کند. یعنی حکومت خسته شود و با مشکل روبرو شود و مردم و قشرهای اصلی شهری یک دفعه کلافه شوند. الان ساکت هستند ولی ممکن است از این وضعیت خارج شوند.

حالت دوم ناامن شدن سیستماتیک ایران است. اینجا یک نکته ظریفی وجود دارد. ممکن است ما وارد شرایط انقلابی شویم اما ارزیابی من این است که در کشور انقلاب نمی‌شود. می‌دانید چرا؟ نه به خاطر اینکه مردم ایران نمی‌توانند انقلاب کنند. اصلا در جهان چنین جامعه‌ای مثل جامعه ایران کم است که در یک قرن گذشته بیش از ۲۰ جنبش و 2 انقلاب پیروز و دو، سه انقلاب غیر پیروز داشته است. این جامعه به لحاظ تاریخی جامعه اعتراضی و جنبشی است. چون جمهوری اسلامی یک حکومت برآمده از جنگ و انقلاب است. یک حکومتی است که میلیشیای مجاهدین خلق را شکست داده است. حکومتی است که مستشارهایش در ده، پانزده سال گذشته در سوریه آوارگی ۱۱میلیون جمعیت را از نزدیک دیدند و ۵۰۰ هزار نفر در سوریه جان خود را از دست داده‌اند. لذا ممکن است که نهاد حکومت ایران موتور توسعه آینده ایران نباشد، ممکن است مردم ایران را راضی نکند، ولی حکومت می‌تواند جلوی انقلاب مردم را بگیرد. لذا نتیجه این درگیری بالا و پایین، تداوم ناامنی است. یعنی در ده سال گذشته ما فقیر شدیم. در ده سال آینده هم که در پیش داریم ممکن است متاسفانه ایران ناامن شود.

حالت سوم که ما امیدواریم اتفاق بیفتد - ولی الان که داریم صحبت می‌کنیم نشانه‌هایش نیست- آن است که «بالا» که دنبال کنترل کردن است و پایین هم که دنبال اعتراض است به مرور زمان هر دو خسته شوند. لذا ممکن است زمینه‌ای فراهم شود که یک تفاهمی، یک انعطافی، یک بازی «برد- بردی» بین حکومت و جامعه معترض به‌طور نانوشته رخ بدهد. چیزی که علی‌الاصول باید در انتخابات‌ها رخ دهد. چیزی که چند سال با نظارت حداکثری شورای نگهبان جلوی آن گرفته شده است. لذا حالت سوم امکان بازگشت تغییر و اصلاح هست و می‌شود آن را در چشم‌انداز دید ولی اینکه کی و چه موقع این اتفاق بیفتد، خیلی مبهم است. فعلا که آن بالا تندروها هستند و آثاری هم نشان نمی‌دهند که پایین امیدوار بشود. ولی می‌شود فکر کرد که بستر مساعدی در برابرشان نیست. شما اگر دقت کرده باشید با اعدام محسن شکاری صدای بیطرف‌ها را هم درآوردند. صدای کسانی که ساکت هم بودند در آوردند. لذا راه‌شان باز نیست که راحت بتوانند جامعه را شخم بزنند یا کنترل کنند. حالا می‌شود یک امیدی به راه ترمیم و اصلاح داشت.

 

دیدگاه

پیشنهاد سردبیر

آخرین اخبار

پربازدیدترین ها

خواندنی